خود آزمایی درس پانزدهم ( نظام آوایی زبان ) صفحه 90  

 

1)    کلمه هجا تعداد هجا واج ها تعداد واج توضیحات
دانش    /دا/نش/ ۲ هجا      /د/،/ا/،/ن/،/ـِـ/،/ش/     ۵واج
آسمان /آ/س/مان/ ۳ هجا   /ء/،/ا/،/س/،/ــِ/،/م/،/ا/،/ن/ ۷ واج (مطابق با تلفظ معیار)
آسمان آس/مان/ ۲ هجا      /ء/،/ا/،/س/،/م/،/ا/،/ن/ ۶واج (مطابق با تلفظ مذکور درفرهنگ لغت ها)
نغز /نغز/ ۱ هجا        /ن/،/ـَ /،/غ/،/ز/ ۴ واج
کاشانه /کا/شا/ن/ ۳هجا   /ک/،/ا/،/ش/،/ا/،/ن/،/ــِ/ ۶واج    ( «ـه» پایان کلمه معادل ـِـ است)
مهربان /مه/ر/بان/ ۳هجا /م/،/ــِ/،/ه/،/ر/،/ــَ/،/ب/،/ا/،/ن/  ۸ واج     (مطابق با تلفظ معیار)
مهربان /مهر/بان/ ۲ هجا /م/،/ــِ/،/ه/،/ر/ب/،/ا/،/ن/ ۷ واج(مطابق با تلفظ مذکور در فرهنگ لغت ها)
یادگار /یا/د/گار/ ۳هجا /ی/ا/د/ــ/گ/ا/ر/ ۷واج    (مطابق با تلفظ معیار)
یادگار /یاد/گار/ ۲ هجا /ی/ا/د/گ/ا/ر ۶ واج    (مطابق با تلفظ مذکور در فرهنگ لغت ها)

« کلماتی مانند آسمان ، مهربان و یادگار دو تلفظی هستند . »
۲
مجموعه ی حرف های یک واجی شامل شش گروه است :
گروه 1 : حرف های « ت و ط » با واج مشترک / ت / نبات ، نشاط
گروه 2 : حرف های « ث ،‌ س و ص » با واج مشترک / س/ مانند : ثنا ، سما ، صفا
گروه 3 : حرف های « ح و هـ » باواج مشترک /هـ /مانند : حامد ، هاشم
گروه 4 : حرف های « ذ ، ز ، ض و ظ » با واج مشترک / ز / مانند : ذرّه ،‌زاهد ، ضرب ، ظاهر 

گروه 5: حرف های « غ و ق » با واج مشترک / ق / یا /غ / مانند : غافل و قابل
گروه ۶ : حرف های «ع »  و «ء » همزه : ا ( همزه ی آغاز ) ، مانند اجرا ، عدل و ء ( همزه ی میانی و پایانی ) و ( ع ) با واج مشترک / ء / (همزه ) ، مانند رأی ، جمع    

  

 

۳ با تغییر واج اول : آن ، بان ، جان ، خان ،دان ، ران و با تغییر واج سوم : نام ،ناز ، ناب ، ناف، ناس، نار
۴ -برادر ابراهیم
همان که از در وارد شد- دانشجوست.
الف ) آن کسی که از در واردشد ،‌برادر ابراهیم و دانشجوست .
ب ) آن دانشجو که از در وارد شد ، برادر ابراهیم است .
پ ) ابراهیم ،‌همان کسی که از در وارد شد ، برادرش دانشجوست .
ت ) برادر ابراهیم که دانشجوست ، از در وارد شد .
به دوست همسایه ام ، سلام کردم .
الف ) به دوستی که همسایه ی من است ، سلام کردم .   ب) به کسی که دوست همسایه ی من است، سلام کردم .
دوفعل معلوم ومجهول بنویسید
الف ) دو فعل معلوم ویک مجهول بنویسید .    ب ) دو فعل معلوم و دو فعل مجهول بنویسید .
پ ) دو فعل، یکی معلوم و یکی مجهول بنویسید.
علی مثل خواهرش دانشجو نیست .
الف ) علی و خواهرش دانشجو نیستند .    ب ) خواهر علی دانشجوست اما علی دانشجو نیست .
سعید باپدر ومادر معلمش برگشت
الف ) پدر و مادر سعید معلم هستند ؛ او با آن ها برگشت .  ب ) سعید با پدر و مادر معلم خودش برگشت .
پ ) سعید با پدرش که معلم نیست و مادرش که معلم است برگشت . 

 
خود آزمایی درس شانزدهم ( گروه اسمی ۱ ) صفحه 97 و ۹۸  

  

1-  

 

 

 

 

 

۲ دیوان : مفرد ،عام ,ساده, شناس روزگار : مفرد ،عام ، مشتق ،شناس
دفتر : مفرد، عام ، ساده ، جنس بازمانده : مفرد، عام ، ساده ، جنس
شعر : مفرد ، عام ، ساده، شناس تصور : مفرد ، عام ، ساده ، شناس
تعداد : اسم جمع ، عام ، ساده ، شناس ذهن : مفرد ، عام ، ساده ، جنس
بیت: مفرد، عام ، ساده ،جنس اشعار : جمع مکسر ، عام ، ساده ، شناس
باقی : مفرد ، عام ، ساده،جنس از میان رفتن : مفرد ، عام ، مشتق ، مرکب ، شناس
اندک : مفرد ، عام ، ساده، جنس قابل : مفرد ، عام، ساده ، جنس
شک : مفرد ، عام ، ساده ، جنس نابود : مفرد ، عام ، مشتق، جنس

نـمـودار پـیـکـانـی
۳- شاهنامه فردوسی سند افتخار زبان فارسی / هیچ ابهامی /

آغاز عصر جدید ی یا آغاز عصر جدید ی

کشف حقیقت گردش زمین / سپیده دم این عصر/ طلب شیر فروش

همین اجبار معیشت/ کله ی هر زبان نفهم/ دو خط موازی

دل سوزی آن مکارترین سوادگران / هر یک سا عت / این چنین بزرگ مردی

نـمـودار درخـتی
شاهنامه فردوسی هیچ ابهامی طلب شیر فروش همیـن اجبـار مـعـیشت
هسته وابسته وابسته هسته هسته وابسته وابسته هسته وابسته
شاهنامه ی فرودسی هیچ ابهامی طلب شیر فروش همین اجبار معیشت
هریک ساعت این چنین بزرگ مردی دو خـط مـوازی
وابسته(۱) وابسته (۲) هسته وابسته هسته وابسته هسته وابسته
هر یک ساعت این چنین بزرگ مردی دو خط موازی

آغاز عصر جدید سپیده دم این عصر کله ی هر زبان نفهمی
هسته وابسته هسته وابسته هسته وابسته
آغاز عصر جدید سپیده دم این عصر کله هر زبان نفهمی
هسته وابسته وابسته هسته وابسته هسته
عصر جدید این عصر هر زبان نفهمی

کشف حقیقت گردش زمین دل سوزی آن مکارترین سوداگران
هسته وابسته هسته وابسته
کشف حقیقت گردش زمین دل سوزی آن مکارترین سوداگران
هسته وابسته وابسته(۱) وابسته(۲) هسته وابسته (۳)
حقیقت گردش زمین آن مکارترین سوداگر ان
هسته وابسته
گردش زمین
۴
ساده :فردوسی، ابهام ، کار ، کشف ، حقیقت ، زمین ، آغاز ، عصر ، گالیله ، طب ، اجبار ، معیشت ، کله ، خط ، موازی، ساعت ، ایتالیا
مشتق : گردش(بن مضارع+ پسوند) ، ناگزیر(پیشوند +اسم )، بی نهایت(پیشوند + اسم) ، سوداگر(اسم +پسوند) .
مرکب : شاهنامه(اسم +اسم ) ، شیرفروش(اسم + بن مضارع) ، چندرغاز(اسم +اسم ) ، بزرگ مرد(صفت +اسم )
مشتق مرکب : سپیده دم(صفت +ه + اسم ) ، زبان نفهم(اسم + پیشوند+ اسم ) ، دل سوزی( اسم + بن مضارع +یای مصدری )
۵- تک هجایی : سر، پر، که ، به ، از ، ما ، کارد، کاشت ، کار
دوهجایی : شیراز ، دفتر، سرما ، گرما ، بزرگ، فرهنگ
سه هجایی : مربع ، پرداختن ، دبستان ، دل سوزی ، وام گزار
چند هجایی : دانش آموز ، دانشمندان ، اتومبیل ، شنبلیله
۶-معانی مختلف گزاردن:
انجام دادن : کارگزار، خدمتگزار شرح وتفسیر نمودن// ادا کردن و به جا آوردن : نمازگزار، شکر گزار ،//
پرداختن : وام گزار، خراجگزار// تعبیر کردن : خواب گزار اظهار کردن // گفتن و بیان کردن : سخن گزار ، خبر گزار، پیغام گزار، پاسخ گزار // رسانیدن وتبلیغ کردن : پیغام گزار
 

خود آزمایی درس هفدهم ( روش تحقیق (۲) ) صفحه  106
۱- فعالیت دانش آموزی است .
۲- فعالیت دانش آموزی است .
۳- مراقبت : مواظبت کردن ، نگاهبانی کردن
مراقبه : نگاهداشتن قلب از بدی ها ، یکی از مراحل سلوک است .
ارادت : توجه خاص مریدبه مرشد و سالک به پیر و امثال آن ، اخلاص واظهار کوچکی در دوستی ، دوستی از روی اعتقاد وایمان
اراده : میل ، قصد ، آهنگ ، خواستن ، مشیت ، قضا ، قدر، تقدیر
۴- خیر، اسم خاص با جمع بستن به اسم عام تبدیل نمی شود ؛ زیرا«ها» دراینجا علامت جمع نیست بلکه نشانه ی نوع است ونظایر آن ها مورد نظر است و در حالت جمع نیز بر اشخاص خاص دلالت می کند مثل، سعدی ها یعنی افرادی مانند سعدی .

 خود آزمایی درس هجدهم ( گروه اسمی (۲) ) صفحه 111و ۱۱۲
۱
ترکیب های وصفی : دشتی پر از گاو ، آن جا، صحـرایی پر از اسب ، این اسب ها ، گوسفنـد های بسیار ، این همـه رمه ، غـلامان بسیـار ، این غلامان ، سرایی آراسته ، آن جا ، این سرا، این اندازه ، دستاری کهنه و پاره پاره و همه چیز .
ترکیب های اضافی : عمید نیشابور ، بندگان عمید ، درون شهر ، سرای عمید نیشابور و سرای که ؟
۲
  این همه رمه (وابسته ی پیشین: صفت اشاره، وابسته ی پیشین: صفت مبهم، هسته) /    سرای عمید نیشابور (هسته وابسته ی پسین: مضاف الیه، وابسته ی پسین: مضاف الیه) / گوسفند های بسیار (هسته وابسته ی پسین: علامت جمع، وابسته ی پسین: صفت بیانی) / بندگان امیر(هسته وابسته ی پسین: علامت جمع وابسته ی پسین: مضاف الیه)
۴

فعل

بن مضارع

صفت مشتق

بن ماضی

صفت مشتق

گفته بودی

گو

گویا، گوینده (فاعلی)

گفت

گفته (مفعولی )

گذشت

گذر

گذرا، گذرنده ،گذران(فاعلی)

گذشت

گذشته ( مفعولی )

خواهید دید

بین

بینا ، بیننده (فاعلی)

دید

دیده( مفعولی )

نمی دانیم

دان

دانا ، داننده(فاعلی)

دانست

دانسته( مفعولی )

۵- هر یک از این واژه ها در زمان گذشته ، معنی دیگری غیر از آن چه امروزه معمول است ، داشته اند :
خدا= صاحب / شوخ =چرک / کثیف= انبوه / رعنا= خود پسند ، احمق / مزخرف = زراندود و بی ارزش
۶
ارزش گذاری ، خواب گزار ، شماره گذاری ، قانون گذاران ، کارگزاران .
۷
امام حسین و تسلیم ؟! / خسیس و بخشش ؟!
 خود آزمایی درس نوزدهم ( مرجع شناسی ) صفحه   121
۱- فعالیت دانش آموزی است .
۲- از بن مضارع یا ماضی فعل های زیر اسم مشتق می سازیم :

فعل

بن مضارع

مشتق های بن مضارع

بن ماضی

مشتق های بن ماضی

می رفت:

رو

روش

رفت

رفتار، رفتن

پرسید

پرس

پرسش

پر سید

پرسیدن

دید

بین

بینش

دید

دیدار، دیدن ، دیده(چشم)

گفتن

گوی

گویش

گفت

گفتار، گفتن

آفرید

آفرین

آفرینش

آفرید

آفریدن ،آفریده (مخلوق)

می بخشید

بخش

بخشش

بخشید

بخشیدن

خود آزمایی درس بیستم ( گروه اسمی (۳) )ضمیر صفحه   125
۱
مدیر آن روزنامه / او اشرف الدین قزوینی / انتشار آن روزنامه / موزّعان او نسیم شمال
هرکدام
کودکان /از او نسیم شمال ( اشرف الدین قزوینی ) / من سعید نفیسی / اشعار او
اشرف الدین قزوینی
من
سعید نفیسی / از او اشرف الدین قزوینی / ازوی اشرف الدین قزوینی /بی دریغ او
اشرف الدین قزوینی .
۲
شبه جمله ها عبارتند از : دریغا ، افسوس ( که آنان نوشته اند) ، بسم الله
* «افسوس خوردن » و « وای وای گفتن » کاربرد اسمی دارد و شبه جمله نیست .
۳
فعالیت دانش آموزی است .
۴- مدرسه ی ما از امکانات خوبی برخوردار شده است .
ـ به همت منتقدان از آثار ادبی خوبی برخودار می شویم .
 خود آزمایی درس بیست ویکم : ( املا و گزینش های املایی ۱ ) صفحه 131
۱- الم ودرد / علم وبیرق/ اسیر وگرفتار / عسیر و دشوار / اثیر وکره ی آتش / متبوع وپیروی شده /متبوع وفرمانروا/تابع ومتبوع /مطبوع و دل پذیر/مطبوع و دل انگیز / مطبوع و چاپ شده .
۲
گروه ۱:« ء » و « ع »
الیم و علیم /امارت و عمارت / ضیا، و ضیاع /آب ، تأیید ، عظیم ، بعید
گروه۲: « ت » و «‌ ط »
باتری و باطل /طین و تین / حیاط و حیات
گروه ۳: « س » و « ث » و « ص »
سالم وثابت وصادق / اسرار و اصرار / ثواب و صواب / سنا و ثنا
۳
زیرا در گروه سه حرفی انتخاب باید بین سه صورت از یک واج انجام گیرد اما درگروه دو حرفی انتخاب درست باید بین دو صورت از یک واج انجام گیرد به همین دلیل امکان خطا در گزینش وانتخاب گروه سه حرفی دو برابر می شود ؛ مثلاً اگر به ما بگویند بنویس « ثابت » از بین سه حالت ، باید یکی را انتخاب کنیم :‌ثابت ، صابت ، سابت ؛ اما در گروه دو حرفی این خطا کم تر می شود ؛ زیرااز دو شکل یک شکل را انتخاب می کنیم : علم و الم
خود آزمایی درس بیست ودوم : ( مقاله نویسی ۱ ) صفحه 143
۱- فعالیت دانش آموزی است . برای نمونه مشخصات کتاب شناسی ، داستان نویسی
براهنی ، رضا ، قصّه نویسی ، انتشارات اشرفی ، ۱۳۴۸
- کیمیا و خاک ، نشر مرغ آمین ، ۱۳۶۲
- سپانلو ،‌ محمد علی ، اعتلای رمان نویسی در ایران ، کتاب جمعه ، ۱۳۵۸
- گلشیری ، هوشنگ ، سی سال رمان نویسی ، جنگ اصفهان ، تابستان ۴۶
- میر صادقی ، جمال ، قصّه ، داستان کوتاه ، رمان ، انتشارات آگاه ، ۱۳۶۰
- عناصر داستان ، انتشارات شفا ، ۱۳۶۴
۲
هر دانش آموزی به دلخواه می تواند درباره یکی از موضوعات برگه نویسی کند .
خود آزمایی درس بیست وسوم ( گروه قیدی ) صفحه 149
۱- اخیراً = قید مختص،نشانه دار ،تنوین دار / روزی=بی نشانه ، قید مشترک با اسم / غالباً= نشانه دار، تنوین دار ،قید مختص / گاه = بی نشانه ، اسم مشترک با قید/ روز به روز = قید مختص / شاید= بی نشانه ، قید مشترک / به قول طبیبان= قید مشترک با اسم / ظاهراً= نشانه دار، تنوین دار، قید مختص / هر وقت= بی نشانه ، قید مشترک با اسم / با استفاده از تمام وسایل ممکن = نشانه دار، متمم قیدی / با مشورت افراد بصیر = نشانه دار، متمم قیدی / طی مدت کافی= بی نشانه ،قید مشترک با اسم / فوراً =نشانه دار ، تنوین دار،قید مختص
۲- این دانش آموز خوش خط است (مسند). معمولا دانش آموزان راهنمایی خوش خط می نویسند  (قید)
- امروز یکشنبه است (مسند). یکشنبه به تهران می رود. (قید)
- مادرش همیشه خندان بود (مسند). مادر ، خندان وارد خانه شد . (قید)
- او پس از شنیدن خبر ، وحشت زده شد(مسند) . دانش آموز، وحشت زده به مدرسه آمد . (قید)
- حال بیمار چه طور است ؟(مسند)‌ او چه طور توانست خود را از دست دشمن نجات دهد ؟(قید)
۳
من از شنیدن سخنان استاد بهره مند وبه او مشتاق شدم .
- باید از زشتی ها پرهیز و با آن ها مبارزه کرد .
۴
من از دعوا کردن با مردم می پرهیزم . /من از اسراف در کارها می پرهیزم .
آن ها پس از سال ها دوری به هم بر خوردند ./ از شدت باران کاسته شد ./ از گرمای هوا کاسته شد.
خود آزمایی درس بیست وچهارم ( ساخت واژه ) صفحه 153
۱- داشته باشند:(ه) اشتقاقی ، (- ند) تصریفی آفرینش : ساخت واژه ی اشتقاقی یکی ، عالی ترین : ساخت واژه ی تصریفی انسانی : ساخت واژه ی اشتقاقی ادبیات : (ی) اشتقاقی ، (ات ) تصریفی آزادی : اشتقاقی آگاهی : ساخت واژه ی اشتقاقی جست وجوی : اشتقاقی خواهند داشت : تصریفی نویسندگان : (نده) اشتقاقی ،(ان)تصریفی عملی : تصریفی انجام می دهند : تصریفی می نویسند : تصریفی
۲- در فعل مضارع التزامی وفعل امر « وند » تصریفی «‌ ب »‌ به کار می رود : بخورم ، بروم ، بنویسم ./بخور، برو، بنویس.
در فعل های ماضی استمراری و مضارع اخباری نیز « وند » « می » به کار می رود : می رفتم ، می روم .
۳
سخن سرایان : تصریفی داستان ها : تصریفی ادبی :اشتقاقی سرشناس ترین : تصریفی آزادگان : «‌ ه » وند اشتقاقی و « ان یا«گان »تصریفی دل انگیزی : اشتقاقی سودمند : اشتقاقی
مصدری
۴
واژه های مشتق : خریدار ، جلوه گر
واژه های مرکب : گلاب گیر ، جنگ افزار ، نی نامه ،‌کم مصرف ،‌اغراق آمیز ، باریک بین ، اسرار آمیز
واژه های مشتق مرکب : خیرخواهی ،قرآن خوانی ، رنگارنگ ، گوناگون .

خود آزمایی درس بیست وپنجم ( مقاله نویسی ۲ ) صفحه 160
۱
مقاله ی «کتاب وکتاب خوانی » استدلالی و پژوهشی است .
مقاله «چنین رفت و
»علمی ، تحقیقی ، تحلیلی است .
۲
تکلیف دانش آموزی است .
۳
ما : ضمیر شخصی جدا / آن : ضمیر اشاره / همه :‌ضمیر مبهم / آن : ضمیر اشاره
«چه » در جمله چه بخوانند : ضمیر پرسشی است .

خود آزمایی درس بیت وششم ( املا ، گزینش های املایی ۲ ) صفحه 164
۱
لذت :لذیذ ، لذایذ ، التذاذ، متلذذ ./ حزن : محزون ، احزان ،حزین ./فصل: فصول ، انفصال ، منفصل ، فاصله ،مفاصل .
صغر : مصغر ، صغار ، اصغر ، صغیر، صغری ، تصغیر .
۲
«‌ ره » : رحمت الله علیه/ « رض » : رضی الله عنه ./« ق . م » : قبل از میلاد/ « هـ . ش » : هجری شمسی .

خود آزمایی درس بیست وهفتم ( جمله مرکب ) صفحه 168
۱- چون هوا سرد شده بود ، ماشین روشن نشد .  (پیوند وابسته ساز+ جمله ی وابسته +جمله ی هسته)
- ما می دانستیم که شما می آیید .( جمله ی هسته+ پیوند وابسته ساز+ جمله ی وابسته)
- مشکل بود که آن ها از رودخانه بگذرند .(جمله ی هسته+ پیوند وابسته ساز+ جمله ی وابسته)
- عجله کردم که به قطار برسم .
جمله ی هسته/ پیوند وابسته ساز/ جمله ی وابسته
- هنگامی که کلید را زدم اتاق کاملا روشن شد .
پیوند وابسته ساز/ جمله ی وابسته/ جمله ی هسته
- آمده ام تا شما را به عروسی دعوت کنم .
جمله ی هسته/ پیوند وابسته ساز/ جمله ی وابسته
- چون از تأخیر قطار خبر داشتیم ، عجله نکردیم
پیوند وابسته ساز/ جمله ی وابسته/ جمله ی هسته
- او از کاری که کرده است، پشیمان خواهد شد
        جمله ی وابسته/ پیوند وابسته ساز/ جمله هسته

۲ اگر درس بخوانی ، در امتحانات موفق خواهی شد .
چون آفتاب در آمد ، بیرون رفتیم .
چون برق رفت ، خوابیدم
تازه به محله رسیده بودم که صدای ماشین به گوشم رسید .
آمدم که شما رابا خودم ببرم .
دیروز به کتابخانه رفته بودم برای این که پاسخ سؤ الهای درسی را پیدا کنم .
تا از پله ها پایین آمدم ، عمویم را در مقابل در دیدم .
تا درس نخوانی، موفق نمی شوی .
به رودخانه رفته بودیم تا ماهی بگیریم .
به مدرسه رفتم تا او را ببینم .
من که از دانش آموزا ن این مدرسه هستم ، از مدیر آن رضایت دارم .

۳-
اما/ یا؟/ و
/
زیرا « اما » ، «یا» ، «و» از پیوندهای وابسته ساز نیستند و دو جمله را به هم وابسته نمی کنند وهیچ کدام از این جمله ها جزئی از دیگری نیستند بلکه این حروف از حروف پیوند همپایه ساز هستند وجمله ها را همپایه می سازند .
۴-آواز و آوازه / روان و روانه از نظر کاربردی با هم متفاوت است . بقیه ی واژه ها از لحاظ معنایی وکاربرد تفاوتی ندارد. (آوازه : شهرت)

خود آزمایی درس بیست وهشتم «گزارش نویسی » صفحه 181
۱- تکلیف دانش آموزان است .
۲- موضوع : فرهنگی ادبی / حجم : کوتاه واجمالی/ کیفیت تهیه : فردی از طریق مشاهده
۳- اگر پرهیزگار باشید ، مورد لطف خدا قرار می گیرید .
تا شما را دیدم ، موضوع را به یاد آوردم / بیا تا قدر یکدیگر بدانیم .
چون کارم تمام نشده است ، نمی توانم به مسافرت بروم .
هنگامی که به خانه رسیدم ، پدرم به خانه آمده بود .
گرچه امسال بارندگی کم بود با این حال چشمه های آذربایجان همچنان می جوشید.
هر چند اطبا تلاش کردند ، نتوانستند او را نجات دهند .

« آرایه های ادبی »

الف ) بدیع         ب ) بیان

الف ) بدیع علمی است که به باز شناسی آرایه های لفظی و معنوی می پردازد .

بدیع بر دو نوع است : ۱- آرایه های لفظی ۲- آرایه های معنوی

آرایه های لفظی :  یعنی زیبایی کلام که با لفظ انجام می شود .

آرایه های لفظی عبارتنداز :    تکرار، واج آرایی ، سجع ، ترصیع ، موازنه، جناس ، قلب ، عکس ، ملمع .

واج آرایی ( نغمه ی حروف ) :

تکرار یک واج ( صامت یا مصوت ) است ، در کلمه های یک مصراع یا یک بیت یا عبارت نثر به گونه ای که کلام را آهنگین می کند و آفریننده ی موسیقی درونی باشد و بر تاثیر سخن بیافزاید این تکرار آگاهانه ی واج ها را « واج آرایی » گویند .

مثال : خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنـک از جـانب خـارزم وزان اسـت

توضیح : در این بیت تکرار واج « خ » و « ز » باعث ایجاد موسیقی درونی شده است .

توجه : در زبان فارسی بیست و نه واج داریم / ( بیست و سه صامت و شش مصوت )

صامت ها همان حروف الفبای فارسی هستند و مصوت ها « ـــ » و « ا » ، « ی » ، « و » می باشند .

سجع :

آوردن کلماتی در پایان جمله های نثر که در وزن یا حرف یا حرف آخر یا هر دو ( وزن و حرف آخر ) با هم یکسان باشد .

نکته ۱ : سجع در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد یا دو قسمت باشد .

نکته ۲ : سجع باعث آهنگین شدن نثر می شود به گونه ای که دو یا چند جمله را هماهنگ سازد .

نکته ۳ : سجع در نثر حکم قافیه در شعر را دارد .

نکته ۴ : اگر در پایان جمله ها کلمات تکراری وجود داشته باشد ، سجع پیش از آن می آید .

مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است بــی دیــدار تــو درد و داغ اســت

نکته ۵ : گاهی در جملات سجع ممکن است افعال به قرینه ی لفظی یا معنوی حذف شوند .

مثال ۱ : منت خدای را عـزووجل که طاعتـش موجب قـربت است و به شکر اندرش مزید نعمت . ( فعل « است » به قرینه ی لفظی حذف شده است . )

مثال ۲ : خـلاف راه صواب است و نقض رای اولـوالالباب « است » (حذف لفظی ) ذوالفقـار علی در نیـام ( باشد ) و زبان سعدی در کام « باشد » ( حذف معنوی ) .

توضیح : فعل « باشد » در دو جمله ی پایانی به قرینه ی معنوی حذف شده است .

توجه : به نثر مسجع ، نثر آهنگین نیز می گویند .

« انواع سجع »

الف ) سجع متوازن : آن است که کلمات سجع فقط در وزن اشتراک داشته دارند .

مثال : ملک بی دین باطل است و دین بی ملک ضایع .

توضیح : هر دو کلمه دارای هجای بلند می باشند لذا هم وزن اند .

مثال : طالب علم عزیز است و طالب مال ذلیل .

توضیح : دو کلمه ی « عزیز » و « ذلیل » دارای دو هجا ، یکی کوتاه و یکی کشیده هستند . لذا در وزن یکسانند .

ب ) سجع مطرف : آن است که کلمات سجع فقط در حرف یا حروف پایانی با هم اشتراک دارند .

مثال : محبت را غایت نیست از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست .

توضیح : کلمه ی « غایت » دارای دو هجا و کلمه ی « نهایت » دارای سه هجا می باشد پس دو کلمه هم وزن نیستند بلکه فقط در حرف آخر مشترک اند .

ج ) سجع متوازی : به سجعی گفته می شود که کلمات سجع هم در حرف پایانی و هم در وزن یکسان می باشند .

مثال : باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .

توجه : سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسی کاربرد بیشتری دارد . لذا شناخت این نوع سجع برای دانش آموزان عزیز با اهمّیّت تر می باشد .

نمونه هایی از آثار مسجع :

اوّلین بار سجع در مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم ) به کار گرفته شد و بعدها سعدی در « گلستان » ، جامی در « بهارستان » ، نصرالله منشی در « کلیله و دمنه » آن را به حد کمال خود رساندند . و در ادامه کسانی چون قائم مقام فراهانی در « منشئأت » و قاآنی در کتاب « پریشان » از آنها پیروی کردند .

ترصیع

آن است که کلمات مصراعی با مصراع دیگر یا جمله ای با جمله ی دیگر ، در وزن و حروف پایانی یکسان باشد ( غیر از واژگان تکراری بقیه کلمات با هم سجع متوازی دارند . )

مثال ۱ :

 ای     منــور     بـه    تـو    نجـوم    جـلال

وی   مقـرر     بـه     تـو     رسـوم    کمـال

مثال ۲ :

   باران   رحمت   بی حسابش   همه   را    رسیده   

و  خوان   نعمت   بی دریغش   همه   جا   کشیده

جناس

آوردن کلماتی است در شعر و نثر که از نظر معنی کاملاً متفاوت اند اما از نظر شکل ظاهری و تلفظ و گاهی اختلافشان فقط در یک واج است .

« انواع جناس »

الف) جناس تام : آن است که دو کلمه جناس از نظر شکل ظاهری و تلفظ کاملاً یکسان ، اما از جهت معنی با هم فرق دارند .

مثال : عشـق شـوری در نهـاد ما نهـاد        جـان مـا در بوتــه ی سـودا نهــاد

وجود و سرشت، قرارداد

بهـرام که گور می گرفتی همه عمر         دیدی که چگونه گور بهـرام گرفت

گور خر، قبر

کار پاکان را غیـاس از خـود مگیر          گر چه باشد در نوشتن شیر ، شیر

شیر خوردنی نام حیوان

نکته : جناس هم در شعر و هم در نثر به کار می رود .

ب ) جناس ناقص : ۱- جناس ناقص اختلافی ۲- جناس ناقص حرکتی ۳- جناس ناقص افزایشی 4. جناس جابه جایی

۱- جناس ناقص اختلافی : آن است که دو کلمه جناس در حرف اول ، وسط یا آخر با هم اختلاف داشته باشند .

مثال : تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر           بر جای ما بیگانه ننگ است ای برادر ( برای حرف اول )

غوک زشاخ درخت، خـویشتن آویختـه   زاغ سیـه بـر دو بـال، غالیه آمیخته ( برای حرف وسط )

۲- جناس ناقص حرکتی : آن است که دو کلمه جناس علاوه بر معنی در حرکت ( مصوت کوتاه ) نیز با هم اختلاف دارند .

مثال :   ایـن چـه ژاژ است چه کفر است و فُشار(سخن بیهوده)       پنبـــه ای در دهـــان خـــود فِشــار

۳- جناس ناقص افزایشی : آن است که دو کلمه جناس علاوه بر معنی ، در تعداد حروف نیز متفاوت اند بطوری که یکی از کلمات جناس حرفی در اول ، وسط یا آخر نسبت به کلمه های دیگر اضافه دارد .

مثال : ایـن ره ، أن زاد راه و آن منزل است            مــرد راهــی اگــر ، بیــا و بیــار

قلب

آن است که نویسنده با جابه جا کردن اجزای یک ترکیب وصفی یا اضافی ، ترکیب تازه و زیبایی را با معانی جدید به وجود به وجود آورد و به کنار هم قرار دادن این دو ترکیب به کلام خویش ارزش هنری ببخشد .

مثال : حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ایرانی است .

نکته : گاهی ممکن است اجزای تشکیل دهنده ی آرایه « قلب » بصورت یک ترکیب وصفی یا اضافی نباشد .

ملمع

آن است که شاعر فارسی زبان یک مصراع یا یک بیت از شعر خود را به زبان دیگری ( معمولاً به زبان عربی ) بسراید .

مثال : سل المصـانع رکباً تهیـم فی الغلوب    تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی

* ترجمه : برکه ها و تالاب های بیابان را از شتر سوارانی سر گشتگان بیابانند بپرس .

توجه : دانش آموزان عزیز به خاطر بسپارید که در ملمع بیت یا مصراع عربی ( هر زبان دیگر ) باید سروده ی خود شاعر باشد نه اینکه از کسی یا جایی نقل قول ( تضمین ) کند .

آرایه های معنوی

یعنی زینت و زیبایی کلام که از طریق معنی حاصل شود .

آرایه های معنوی عبارتنداز :   مراعات نظیر ، تضاد ، متناقض نما ، حس آمیزی ، تلمیح ، تضمین ، اغراق ، ایهام ، ایهام تناسب ، تمثیل ، ارسال المثل ، اسلوب معادله ، حسن تعلیل ، لف و نشر .

مراعات نظیر ( تناسب )

اگر گوینده در کلام خویش مجموعه ای از کلمات را بیاورد که به نوعی با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظیر گویند .

نکته : تناسب میان کلمات می تواند از نظر جنس ، نوع ، مکان ، زمان ، همراهی و باشد .

نکته : بیشترین کاربرد مراعات نظیر در شعر است اما گاهی در نثر هم دیده می شود .

مثال : رَوَد شــاخ گـل در بر نیلوفر   بـرقصــد به صـد نـاز، گلنـار ها

( شاخ ، گل ، نیلوفر و گلنار ــــ مراعات نظیر )

نکته : آرایه های مراعات نظیر ممکن است بین دو کلمه یا بیشتر اتفاق بیفتد .

تضاد ( طباق )

آوردن دو کلمه ی متضاد در سخن به گونه ای که سبب زیبایی کلام گردد .

نکته : تضاد هم در شعر و هم در نثر بکار می رود .

مثال : صبح1 امید که بُد معتکف پرده ی غیب2          گو بـرون2 آی که کـار شب1 تار آخر شد

(صبح و شب)   (غیب و برون)

نکته : فعل ها نیز می توانند آرایه تضاد را به وجود آورند .

مثال : پروردگارا ! از خصلت طمع که دنائت آورَد و آبرو ببَرد .

متناقض نما ( پارادکس )

آن است که در کلام دو امر متضاد را به یک چیز نسبت بدهیم به گونه ای که ظاهراً وجود یکی نقض وجود دیگری باشد . شاعر این امر متضاد را چنان هنرمندانه به کار می برد که قابل پذیرش است .

مثال : جامه اش شولای عریان است .

توضیح : واژه شولا به معنی « لباس » ، که برای پوشیدن بدن است و وقتی با « عریانی » همراه می شود معنی ضدیت خود را از دست می دهد .

حس آمیزی

آمیختن دو حس است در یک کلام به گونه ای که از یک حس به جای حس دیگر استفاده شود . و این آمیختگی سبب زیبایی سخن گردد .

مثال : ببین چه می گویم .

توضیح : شما سخن را با حس شنوایی در می یابید اما گوینده از شما می خواهد سخن او را ببینید که به این آمیختگی حس ها ، « حس آمیزی » می گویند .

مثال های دیگر : خبر تلخی بود- روشنی را بچشیم با مزه نوشتن آوای سبک و لطیف .

تلمیح

آن است که گویند در ضمن کلام خویش به آیه ، حدیث ، داستان ، واقعه ی تاریخی ، اسطوری و افسانه ای اشاره داشته باشد .

مثال : آسمـان بار امانت نتوانست کشید قـرعه ی فـال به نـام من دیوانه زدن

توضیح : اشاره به آیه ی « انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض . »

نکته : گاهی در آرایه ی تلمیح ، آرایه ی مراعات نظیر هم به کار می رود .

مثال : بیستون بر سر راه است ، مباد از شیرین       خبـری گفتـه و غمگیـن دل فرهاد کنید

تضمین

آن است که شاعر یا نویسنده در میان کلام ( شعر یا نثر ) خود آیه ، حدیث ، مصراع یا بیتی را از شاعر دیگر عیناً بیاورد .

نکته : اگر بیت یا مصراعی از شاعر دیگر به عنوان تضمین بیاورد معمولاً نام آن شاعر به گونه ای ذکر می شود .

نکته : معمولاً عبارت تضمین شده داخل گیومه قرار می گیرد .

هدف از تضمین :

۱- اعتبار بخشیدن به سخن

۲- خلاصه کردن مفاهیم گسترده و طولانی

۳- ضمانت برای اثبات ادعا

مثال : چـه زنـم چو نـای هـردم زنـوای سـاز او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

« همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی بـه پیـام آشنـایی بنـوازد ایـن نـوا را »

توضیح : بیت دوم این شعر را شهریار از حافظ تضمین کرده است .

اغراق

آن است که در وصف و ستایش یا ذم و نکوهش کسی یا چیزی افراط و زیاده روی کنند ، چندان که از حد عادت و معمول

 بگذرد .

نکته ۱ : اغراق هم در شعر و هم در نثر کاربرد دارد .

نکته ۲ : اغراق مناسب ترین آرایه برای تصویر کشیدن یک دنیای حماسی است .

نکته ۳ : زیبایی اغـراق در این است که غیـر ممکن را طـوری ادا می کنـد که ممکن و درست به نظر می رسد .

مثال :               شـود کوه آهـن چو دریای آب              اگـر بشنـود نـام افـراسیـاب

ایهام

ایهام در لغت به معنای درشک و گمان افکندن است اما در اصطلاح علم بدیع ، آوردن واژه ای است با حداقل دو معنی مناسب کلام یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد و معمولاً مقصود شاعر معنی دور آن است و گاهی نیز هر دو معنی مورد نظر می باشد .

نکته ۱ : ایهام نوعی بازی با ذهن است به گونه ای که ذهن را بر سر دوراهی قرار می دهد .

نکته ۲ : انتخاب یکی از دو معنی ایهام در یک لحظه بر ذهن دشوار است و این امر باعث لذت بیشتر خواننده می شود .

نکته ۳ : شرط شناخت ایهام در آن است که خواننده معانی مختلف یک واژه را بداند .

مثال :       حکایت لـب شیرین کلام فرهاد است           شکنج طره ی لیلی مقام مجنون است

توضیح : واژه « شیرین » دو معنی دارد : ۱- خوشمزه و گوارا ۲- نام معشوقه ی فرهاد

ایهام تناسب :

به کار گیری واژه ای با حداقل دو معنی که یک معنی آن مورد نظر شاعر و پذیرفتنی است و معنی دیگر با کلمه یا کلماتی از بیت یا عبارت تناسب دارد .

نکته : ایهام تناسب مجموعه ای از ایهام و مراعات نظیر است .

مثال ۱ : چـون شبنم افتـاده بـدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

توضیح : واژه ی « مهر » ایهام تناسب دارد ، چون معنی مورد نظر شاعر عشق و محبت است اما غیر از این معنی واژه ی « مهر » به معنی خورشید است که در این صورت با واژه های « عیوق و آفتاب » تناسب دارد .

مثال ۲ :   گـر هـزار اسـت بلبـل این بـاغ          همـه را نغمـه و تـرانه یکـی اسـت

توضیح : واژه ی « هزار » به دو معنی است : ۱- بلبل ۲- عدد هزار که در این جا منظور شاعر معنی دوم است اما غیر از معنی فوق کلمه ی « بلبل » با کلماتی چون « باغ ، نغمه و ترانه » تناسب دارد .

تمثیل

آن است که شاعر یا نویسنده به تناسب سخـن خـویش ، حکایـت ، داستـان یا نمونه و مثالی را ذکر می کند تا از این طریق ، مفاهیم و نظریات خود را به خواننده یا شنونده منتقل نماید و آنچه در این میان مهم است نتیجه ی تمثیل می باشد که می تواند سرمشقی برای موارد متفاوت باشد .

نکته : در این داستان ها و حکایات ( تمثیل ها ) هر یک از حیوانات یا اشیا و جمادات نماد و نشانه ی چیزی هستند .

مثلاً در درس عبرت از کتاب سال اوّل شیر نماد حق و قدرت مطلق ، گرگ نماد انسان های خود بین و گستاخ و روباه نماد انسان های عبرت پذیر و تسلیم شده می باشند .

در کتاب پیش دانشگاهی مبحث حسب حال درسهای ( افسانه ی عاشقی و تسلی خاطر ) هر دو داستانی تمثیلی است که اوّلی ، شاعر با آوردن داستانی تمثیلی این نکته را یادآور شده است : « انسان باید از موحبت عشق بر خوردار باشد ودر داستان تسلی خاطر جامی در پی آن است که این نکته ی عرفانی را متذکر شود : « خاطر از یاد معشوق پر کرد . »

ارسال المثل

اگـر گـوینده در کلام خود ضرب المثلی را آگاهانه به کار گیـرد و یا کلام او بعداً ضـرب المثل شود ، می گوییم دارای آرایه ی ارسال المثل است .

مثال ۱ : آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

مثال ۲: تــو نیکــی میـکـن و در دجـــله انــداز    کـــه ایــزد در بیــابانــت دهـــد بــاز

( همه ی بیت ضرب المثل است )

اسلوب معادله

آن است که شاعر دو مصراع یک بیت را به گونه ای هنرمندانه بیان کند که در ظاهر هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارد اما وقتی به دو مصراع خوب دقت کنیم در می یابیم که مصراع دوم در حکم مصداقی برای مصراع اوّل است تا جایی که می توان جای دو مصراع را عوض کرد و میان آن ها علامت مساوی گذاشت و این ارتباط معنایی نیز بر پایه ی تشبیه استوار است .

مثال ۱ : عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود         موی اندر شیر خالص زود پیدا می شود

مثال ۲ : محـرم این هوش جز بی هوش نیست           مرزبـان را مشتـری جـز گـوش نیــست

حسن تعلیل

آن است که شاعر یا نویسنده برای سخن خود دلیلی زیبا و شاعرانه می آورد به گونه ای که این دلیل ادبی قدرت قانع کردن مخاطب را دارد . و این علّت سازی مبتنی بر تشبیه است .

نکته : دلیلی که شاعر برای ادعای خود می آورد در حقیقت دلیلی واقعی و عقلانی نیست بلکه دلیلی است بر پایه ی ذوق و احساس شاعرانه .

مثال ۱ : نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم       که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

توضیح : شاعر دلیل دوست داشتن روشنی صبح را در این می داند که به چهره ی معشوق او می ماند آنگاه که نقاب از چهره بر می دارد .

مثال ۲ : از صوفی پرسیدند: هنگام غروب، خورشید چرا زرد رو است ؟ گفت : از بیم جدایی.

لف و نشر

« لَف» در لغت به معنی پیچیدن و« نشر» به معنی پراکندن است اما در اصطلاح ادب آوردن دو یا چند کلمه است در بخشی از کلام که توضیح آن ها در بخش دیگر آمده است .

نکته ۱ : کلماتی که در بخش اوّل می آیند ، « لف » و کلمـاتی کـه به عنـوان توضیـح در بخـش دوم می آیند ، « نشر » نام دارند .

نکته ۲ : هرگاه نظم و ترتیب بین کلمات « لف و نشر » رعایت شده باشد ، آن را « لف و نشر مرتب » گویند و در غیر این صورت « لف و نشر مشوش » خوانده می شود .

مثال ۱ : تا رفتنش ببینـم و گفتنش بشنـوم  از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

توضیح : واژه های « ببینم » و « بشنوم » لف است . و دو واژه ی « سمع و بصر » نشر قرار گرفته است . چون کلمات « نشر» به ترتیب برای توضیح کلمات « لف » قرار نگرفته اند ، لذا به آن « لف و نشر مشوش » گویند . ( بصر شدم تا ببینم ، سمع شدم تا بشنوم )

مثال ۲ : دو کس دشمن ملک و دینند : پادشاه بی حلم و زاهد بی علم .

توضیح: دوترکیب « دشمن ملک و دشمن دین » لف و دوترکیب « پادشاه بی حلم و زاهد بی علم» نشر هستند . لذا چون توضیح « نشر » با « لف » برابر است . آن را « لف و نشر مرتب » گویند . ( پادشاه بی حلم دشمن ملک و زاهد بی علم دشمن دین هستند.)

ب : بیان

بیان شاخه ای از آرایه های ادبی است و به واسطه ای آن شناخته می شود که یک معنی را چگونه به طریق مختلف می توان ادا کرد .

بیان شامل مباحث : تشبیه ، استعاره ، مجاز و کنایه .

تشبیه

یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند .

هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :

۱- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .

۲- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .

۳- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبیه ، نظیر ، همانند ، به کردار و .

۴- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )

مثال : علی مانند شیر شجاع است .

مشبه ادات مشبه به وجه شبه

نکته : « مشبه » و « مشبه به » طرفین تشبیه نام دارند . که در تمام تشبیهات حضور دارند اما « ادات تشبیه » و « وجه شبه » می توانند در یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن « مشبه » و « مشبه به » بر قرار است .

مثال : دل همچو سنگت ، ای دوست به آب چشم سعدی        عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی

توضیح : دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه « سختی » در این بیت نیامده است .

نکته : در تشبیـه وقتی که « وجـه شبه » و « ادات تشبیه » حـذف شود ، به آن « تشبیه بلیغ » می گویند . ( تشبیه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیه است . )

مثال : دلش سنگ است .

     مشبه     مشبه به

نکته ۱ : در تشبیه همیشه وجود وجه شبه در « مشبه به » قویتر و بارز تر است که ما « مشبه » را در داشتن وجه شبه به آن تشبیه می کنیم .

نکته ۲ : هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است . ( البته داشتن مشبه و مشبه به الزامی است )

نکته ۳ : هرگاه در تشبیه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) به دیگری اضافه ( مضاف الیه) شود . به آن « اضافه ی تشبیهی » یا « تشبیه بلیغ اضافی » می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است .

توجه : این نوع تشبیه در کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد .

مثال : صبح امید که بُد معتکف پرده ی غیب              گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد

   اضافه ی تشبیهی              اضافه ی تشبیهی

توضیح : امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده .

ترکیباتی مثل : درخت دوستی ، همای رحمت ، لب لعل ، کیمیای عشق ، خانه ی دنیا ، فرعون تخیل ، نخل ولایت و اضافه ی تشبیهی محسوب می شوند .

توجه : دانش آموزان عزیز ! یاد گیری انواع تشبیه برای رشته های ریاضی و تجربی ( غیر انسانی ) چندان ضرورنی ندارد . اما از آنجایی که دو نوع از تشبیه در کتب درسی شما بیشترین کاربرد را دارد ، لذا اشاره ای مختصر به آن ها می کنیم .

۱- تشبیه مفرد : تشبیهی که هر یک از « مشبه » یا « مشبه به » آن ، یک ، چیز است و « وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته می شود . ( شباهت آن ها فقط در یک چیز است )

مثال : دانش1 اندر دل چراغ2 روشن3 است .

     1.مشبه     2. مشبه به    3. وجه شبه

توضیح : در این مثال وجه شبه ( روشنی از یک کلمه چراغ ) استخراج شده است .

یادآوری : تمامی مثالهایی که تاکنون برای شما ذکر کردیم ، از همین نوع تشبیه می باشند .

۲- تشبیه مرکب : آن است که هریک از « مشبه » یا « مشبه به » دو یا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یا چند چیز گرفته می شود .

مثال : دیـده ی اهـل طمـع به نعمـت دنیـا پـر نشـود همچنـانکه چـاه به شبنـم

مشبه  وجه شبه   مشبه به

توضیح : « مشبه » ترکیبی از دو چیز است ( دیده ی اهل طمع و نعمت دنیا ) و « مشبه به » نیز دو چیز است ( چاه و شبنم ) به این معنی : همانطور که چاه با شبنم پر نمی شود ، چشم حریصان نیز با نعمت دنیا سیر نمی شود .

نکته : در تشبیه مرکب در حقیقت یک شکل کلی به شکل کلی دیگر همانند می شود .

استعاره

استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که درآن یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند .

نکته : اصل استعاره بر تشبیه استوار است و به دلیل اینکه در استعاره فقط یک رکن از تشبیه ذکر می شـود و خواننده را به تلاش ذهنی بیشتری وا می دارد ، لذا استعاره از تشبیه رساتر ، زیباتر و خیال انگیز تر است .

انواع استعاره : با توجه به اینکه در استعاره یکی از طرفین تشبیه ذکر می شود ، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند . ۱- استعاره ی مصرحه ۲- استعاره ی مکنیه

استعاره ی مصرحه ( آشکار ) : آن است که « مشبه به » ذکر و « مشبه » حذف گردد . ( در واقع مشبه به جانشین مشبه می شود . )

مثال ۱ : ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت

توضیح : « آفتاب خوبان » استعاره برای معشوق است . ( آفتاب خوبان « مشبه به » که ذکر شده و معشوق « مشبه » حذف شده است . )

مثال ۲ : صدف وار گوهر شناسان را دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

توضیح : « لؤلؤ » استعاره از سخنان با ارزش است . ( لؤلؤ « مشبه به » ذکر شده و سخنان با ارزش « مشبه » که حذف شده است . )

استعاره مکنیه : آن است که « مشبه » به همراه یکی از لوازم و ویژگی « مشبه به » ذکر گردد و خود « مشبه به » حذف شود .

نکته ۱ : گاهی لوازم یا ویژگی « مشبه به » در جمله به « مشبه » نسبت داده می شود .

مثال : مرگ چنگال خود را به خون فلانی رنگین کرد .

توضیح : « مرگ » را به « گرگی » تشبیه کرده است که چنگال داشته باشد اما خود « گرگ » را نیاورد و « چنگال » که یکی از لوازم و ویژگی گرگ است به آن ( مرگ ) نسبت داده است .

نکته۲ : گاهی لوازم یا ویژگی « مشبه به » در جمله به « مشبه » اضافه مـی شود که در ایـن صـورت « اضافه ی استعاری » است .

مثال ۱ : سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره از آن چکید و نامش دل شد

توضیح : « روح » را به بدنی تشبیه کرده که « رگ » داشته باشد و « رگ » را که یکی از ویژگی های « مشبه به »است به « روح » اضافه کرده است .

مثال ۲ : مردی صفای صحبت آیینه دیده از روزن شب شوکت دیرینه دیده

اضافه استعاری

توضیح : « شب » را به اطاقی تشبیه کرده که « روزن یا پنجره » داشته باشد و « روزن » را که یکی از ویژگیهای « مشبه به » بود به « شب » اضافه کرده است .

نکته : جمله ای که در آن آرایه استعاره به کار رفته ادبی تر است ، نسبت به جمله ای که دارای آرایه تشبیه است .

نکته : در اضافه ی استعاری « مضاف » در معنی حقیقی خود بکار نمی رود و ما « مضاف الیه » را به چیزی تشبیه می کنیم که دارای جزء یا اندامی است ولی چنین جزء و اندام که « مضاف » است برای « مضاف الیه » یک واقعیت نیست بلکه یک تصور و فرض است .

مثال : دست روزگار ــــــــــ دست برای روزگار یک تصور و فرض است .

روزن شب ـــــــــــــ روزن یا پنجره ای برای شب یک تصور است و وافعیت ندارد .

نکته ی مهم : در استعاره مکنیه چنانچه مشبه به ، انسان باشد ، به آن « تشخیص » گویند .

تشخیص ( آدم نمایی ، انسان انگاری ، شخصیت بخشی )

نسبت دادن حالات و رفتار آدامی به دیگر پدیده های خلقت است . ( دادن شخصیت انسانی به موجوداتی غیر از انسان )

مثال۱ : برگ های سبز درخت در وزش نسیم به رقص در می آیند .

توضیح : رقصیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به برگهای درخت نسبت داده شده است .

مثال۲ : سحر در شاخسار بوستانی چه خوش می گفت مرغ نغمه خوانی

نکته : هر موجودی غیر از انسان در کلام « منادا » قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص است .

مثال : ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند

نکته : همانطور که اشاره شد استعاره مکنیه ای که ، مشبه به آن « انسان » باشد ، تشخیص خواهد بود چه به صورت ترکیب اضافی باشد یا غیر اضافی .

مثال : ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن .

توضیح : در مثال فوق دو تشخیص به کار رفته است ،گریه را به ابر نسبت داده است و خنده را به چمن .

توجه : ترکیباتی نظیر : دست روزگار ، پای اوهام ، دست اجل ، قهقه ی قشنگ ، حیثیت مرگ ، زبان سوسن ، دهن لاله و همگی اضافه ی استعاری مکنیه ( تشخیص ) هستند .

نکته : همه ی تشخیص ها استعاره ی مکنیه می باشند ، اما استعاره مکنیه زمانی تشخیص است که « مشبه به » آن انسان باشد .

مثال ۱ : اختر شب در کنار کوهساران ، سر خم می کند .

مثال ۲ : دیده ی عقل مست توچرخه ی چرخ پست تو .

مثال ۳ : به صحرا شدم عشق باریده بود .

توضیح : در مثال(۱) اختر شب به « انسانی » تشبیه شده که سرش را خم می کند اما خود « انسان » مشبه به است ، نیامده است .

در مثال (۲) عقل را به انسانی تشبیه کرده و « دیده» که یکی از ویژگی های انسان است به آن اضافه شده اما در مثال (۳) عشق را به بارانی تشبیه کرده که ببارد .

تذکر : همان طور که گفته شد چون مثال(۱) و (۲) « مشبه به» آن ها انسان بوده دارای استعاره مکنیه و تشخیص است اما در مثال (۳) « مشبه به » باران است ، لذا فقط استعاره ی مکنیه داریم .

اضافه ی اقترانی

با توجه به این که اضافه ی اقترانی شباهت زیادی به اضافه ی استعاری دارد ، برای شناخت این دو نوع استعاره از یکدیگر ، اضافه اقترانی را توضیح می دهیم :

اضافه ی اقترانی : آن است که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت باشد . برعکس اضافه ی استعاری که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت نیست .

مثال : حسین دست دوستی به من داد .

توضیح : دست را به قصد دوستی به من داد که « دست » برای نشان دادن دوستی یک واقعیت است .

نکته : برای تشخیص آسان اضافه اقترانی از اضافه ی استعاری ، می توان از دو شیوه استفاده کرد:

۱- کافی است که بدانید در اضافه ی اقترانی ، مضاف الیه عملی است که مضاف انجام می دهد.

مثال۱: پروردگارا ! روا مدار که به حریم اجتماع پای تعدی و تجاوز بگذارند.

مثال۲: پروردگارا ! مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید.

توضیح: در مثال اول تعدی و تجاوز عملی است که « پا » انجام می دهد ؛ولی در مثال دوم، چنین رابطه ای برقرار نیست بلکه« وجود » را به لباسی تشبیه کرده ایم که دامن داشته است.

۲- بین دو جزء اضافه ی اقترانی ( مضاف و مضاف الیه ) می توان عبارت « از روی » را قرار دادو یک جمله ساخت.

مثال : در اضافه ی « دست ارادت » دست را از روی ارادت دراز کرد .

توجه: ترکیباتی نظیر : دست محبت، پای ارادت، چشم احترام ، دیده ی محبت ، گوش توجه ، چشم اعتنا ، پای بطلان ، قلم عفو و اضافه ی اقترانی می باشند که بین همه ی این ترکیبات اضافی ، می توان « از روی » را قرار داد .

مجاز

مجاز به کار بردن واژه ای است در غیر معنی حقیقی به شرط وجود قرینه .

قرینه در مجاز: نشانه است که به کمک آن می توان معنی غیر حقیقی کلمه ای را فهمید.

مثال۱ : ایران در بازی های آسیایی شرکت می کند.

توضیح : کلمه ی « ایران » مجاز از یک تیم ورزشی از ایران است و « شرکت در بازی » قرینه است که به ما کمک می کند تا بفهمیم که منظور از کلمه ایران کشور ایران نیست .

مثال ۲: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق

توضیح :کلمه ی سینه مجاز از انسان عاشق است .

نکته: از آنجا که در استعاره لفظ در معنای حقیقی خود به کار نمی رود ، لذا هر استعاره ای نوعی مجاز است .پس هر مجازی استعاره نیست اما همه ی استعاره ها مجاز است .

کنایه

کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است . که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود.

نکته: در کنایه الفاظ همه خقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست.

نکته: کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود .

مثال ۱ : هنوز از دهن بوی شیر آیدش.

توضیح: کنایه از این که هنوز بچه است و بارز ترین نشانه ی بچگی همان شیر خوردن است .

مثال ۲ : که رهام را جام باده است جفت.

توضیح :کنایه از این که رهام عیاش و خوشگذران است و مرد جنگ نیست.

مثال ۳: بباید زدن سنگ را بر سبوی.

توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایه از آزمایش و امتحان کردن است.

عباراتی نظیر : دست و پا کردن ، روی کسی را به زمین انداختن ، شکم را صابون زدن ، بند از بند گشودن ، زبان در کشیدن ، عنان گران کردن ، دهان دوختن ، پای در دامن آوردن ، سر زخاک بر آوردن ، دست ندادن ، دست به سیاه و سفید نزدن ، دست روی دست گذاشتن و همه کنایه هستند.

پاسخ خود آزمایی های زبان فارسی ۳ عمومی

v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}
  درس 1 فعالیت ۱ ، ص ۱۰ ساخت واژه های چشمش، متدیّن و بپرند چون با قاعده ی واجی تناسب دارند، امکان پذیر است ولی ساخت واژه ی « داگک» چون با قاعده ی واجی تناسب ندارد، امکان پذیر نیست. فعالیت ۲ ، ص ۱۲ ۱- پرنده ، آسمان آبی را نشانده است . این جمله از نظر معنا غلط است ، باید گروه فعلی دیگری جانشین گروه فعلی «نشانده است » شود تا معنی جمله طبق قواعد معنایی زبان معیارگردد : پرنده ، آسمان آبی را پیمود یا پرنده در آسمان آبی پرواز کرد . ۲- کیفم با دلخوری مدادش را تراشید . این جمله از نظر معنا غلط است . باید گروه اسمی دیگری ، جانشین گروه اسمی «کیفم » شود . ← علی با دلخوری مدادش را تراشید .  خود آزمایی درس اول ( قواعد ترکیب ) صفحه ی ۱۳ ۱- قاعده ی نحوی:زهراتکالیف زهرا را نوشت.                     صحیح:زهرا تکالیفش را نوشت. قاعده معنایی:کتابم به دوستم سلام کرد.          صحیح: مریم به دوستم سلام کرد. 2-  صامت+مصوت: به-با صامت+مصوت+صامت:پیر –نان-نور صامت+مصوت+صامت+صامت:دوست-کاشت- درس 3- ·        «امیرکبیر دولتی دبیرستان » خلاف قواعد هم نشینی است . ·        « دانش آموز در درس خواندن کوشا هستند . » خلاف قواعد نحوی است ، زیرا نهاد جدا و پیوسته با هم مطابقت ندارد . ·        «کتاب پرنده را شکار کرد . » خلاف قواعد معنایی است ، زیرا «کتاب » نمی تواند پرنده را شکار کند ، باید به جای گروه اسمی « کتاب » یک گروه اسمی دیگر مثل«صیاد» جانشین شود← صیاد پرنده را شکار کرد 4- ابوعلی سینا (نهاد) در همان زمان(متمم قیدی)  در همدان (متمم قیدی)  تدریس (مفعول)  می کرد (فعل) ابوعلی سینا تدریس می کرد ( یک جمله ی سه جزئی مفعولی ) * متمم قیدی جزء اجزای اصلی جمله نیست    ۵-   * ابتدا هجاهای یک واژه را بخش بخش می سازیم سپس واج های آن را نشان می دهیم. ·        گل:صامت+مصوت+صامت ·        رعد: صامت+مصوت+صامت+صامت ماه:صامت+مصوت+صامت ·        خویشتن:      1-خویش:صامت+مصوت(ی)+صامت      ۲-تَن:صامت+مصوت+صامت ·        دانشمند:  1. دا:صامت+مصوت   2. نِش:صامت+مصوت+صامت   3. مَند:صامت+مصوت+صامت+صامت ·        خورشید:       1. خور:صامت+مصوت( ـُ )+صامت       3.  شید:صامت+مصوت+صامت        ·       مؤذّن:     1. مو: صامت+مصوت( ـُ )  2. ءَذ:صامت( ء )+مصوت+صامت  3. ذِن:صامت+مصوت+صامت       فعالیت ۱، ص ۱۴ جمله های مستقل یک فعلی (ساده ) : ۱- دمای اجرام آسمانی چه قدراست ؟ ۲- کی و چگونه پدید آمده اند ؟ ۳-با گذشت زمان ، چه تغییراتی در آن ها ایجاد شده است ؟ ۴-چه تاثیری بر اجرام آسمانی دیگر دارند ؟ ۵-آینده ی آن ها چگونه خواهد بود ؟ جمله های مستقل چند فعلی (مرکب ) : ۱- اختر شناسی علمی است که به مطالعه ی اجرام آسمانی می پردازد . ۲- بسیاری از اختر شناسان کوشیده اند به پرسش هایی از این قبیل پاسخ دهند که هریک از اجرام آسمانی در چه فاصله ای از زمین قرار دارند؟ . . . فعالیت ۲ ، ص ۱۶ گروه اسمی هسته تعداد واژه تعداد تکواژ این پرسش ها :   پرسش (هسته)  / تعداد واژه: ۲  (این ، پرسش ها) /  تعداد تکواژ:  ۴ ( این ، پرس ، ـِ ش ، ها) دمای اجرام آسمانی : دما(هسته) / تعداد واژه:  ۵ (دما ،یِ، اجرام ، ـِ ،آسمانی)/  تعداد تکواژ: ۶ (دما،یِ،اجرام، ـِ ، آسمان ، ی) ابزارهای گوناگون:  ابزار(هسته) / تعداد واژه: 3 ( ابزارها ، یِ ، گوناگون)/ تعداد تکواژ:  ۶ (ابزار، ها ، یِ ، گون ، ا ، گون) آینده ی آن ها:  آینده(هسته) / تعداد واژه: ۳ (آینده ، یِ ، آن ها)/  تعداد تکواژ: ۵ (آی ، نده ، یِ ،آن ، ها) مشاهده ی اجرام آسمانی : مشاهده(هسته)/ تعداد واژه: ۵ (مشاهده ، یِ، اجرام ، ـِ ، آسمانی) تعداد تکواژ:  ۶ (مشاهده ،یِ،اجرام، ـِ ،آسمان ، ی) شاخه های تخصصّی: شاخه (هسته)/ تعداد واژه:  ۳ (شاخه ها ، یِ ، تخصصّی) تعداد تکواژ:  ۶ (شاخ ، ه، ها ، یِ ، تخصص ، ی) تاریخچه ی جهان : تاریخچه (هسته) / تعداد واژه:  ۳ (تاریخچه ، یِ ، جهان) تعداد تکواژ: ۴ (تاریخ ، چه ، یِ ، جهان) خود آزمایی درس دوم (جمله ) ، ص ۱۹ ۱-اخترشناسان:    اختر:تکواژآزادقاموسی/شناس:آزادقاموسی/ان:وابسته ی تصریفی تاریخچه:   تاریخ:آزادقاموسی/چه:وابسته اشتقاقی آفریدگار:   آفرید:آزادقاموسی/گار:وابسته ی اشتقاقی قشنگ تر:    قشنگ: آزاد قاموسی/ تر: وابسته ی تصریفی نیکوترین:   نیکو:آزادقاموسی/ترین: وابسته تصریفی گل خانه:   گل وخانه هردو آزادقاموسی دانش پژوه:دان:آزادقاموسی/-ش:وابسته اشتقاقی/پژوه:آزادقاموسی ۲- الف) شاعری غزلی بی معنا و بی قافیه سروده بود . ( مستقل ساده ) ب) آن را نزد جامی برد . ( مستقل ساده ) پ)پس ازخواندن آن گفت:«همان طوری که دیدید ، در این غزل از حرف «الف» استفاده نشده است . » (مستقل مرکب) ت) جامی گفت : «بهتر بود از سایر حروف هم استفاده نمی کردید !» ( مستقل مرکب ) ۳- انتصاب : همان یک انتصاب نادرست او /  انتساب : چنین انتساب عالی خانواده تعلّم : همین تعلّم دوره ی ترتیب معلّم شیراز/  تالّم : بزرگترین تالّم خاطر دوران کودکی مادر بزرگ حیات : حیات : شورانگیز عاشقانِ دلسوخته ی الهی/  حیاط : بزرگ ترین حیاط مدرسه ی شهر ما جذر : جذر این عدد چهار رقمی/  جزر : جزر فریبنده ی رودخانه ی اروند برائت:همین برائت مسلمانان جهان از مشرکین/  براعت: این براعت طبع بزرگان دین اسلام خویش: همان خویشان بزرگ پدر او/  خیش: این خیش فرسوده ی مزرعه ی ما صواب:این دو کار صواب دانش آموزان مدرسه ما/  ثواب: بهترین ثواب آخرت انسان ها   خود آزمایی درس سوم (ویرایش ) ، ص ۲۹ ۱- موضوع ساده اما نگران کننده این است که وقتی انرژی بدن کاهش یابد می تواند، به راحتی شما راعصبانی کند. موضوع ساده اما نگران کننده این است که کاهش انرژی بدن موجب عصبانیت شما می شود . اکنون شرکت های تعاونی از موقعیت خوبی برخوردارند . اکنون شرکت های تعاونی موقعیت خوبی دارند . - مجریان ( اجرا کنندگان ) این طرح باید جرئت خطر کردن را داشته باشند . - لازمه ی اجرای این طرح خطرکردن است . - نبود برنامه ی مناسب مانع اجرای به موقع فعالیت های ورزشی شده است . - عدم (نبود) برنامه ی مناسب ، فعالیت های ورزشی را به تأخیر انداخته است . کاهش بارندگی در سال گذشته درکمبود منابع آب های زیرزمینی موثّر بوده است . کاهش بارندگی پارسال (سال گذشته ) باعث کمبود آب های زیرزمینی شده است . بخش بعدی برنامه را ببینید . به بخش بعدی برنامه توجه بفرمایید . مورّخان جرئت کردند کشف خود را افشا کنند .(آشکارکنند) مورخان با جرئت کشف خود را افشا کردند . -ادامه ی چنین تمرین هایی و تأکید بر آن ها مهارت های نگارشی را تقویت می کند . در این مواقع انسان دچار خود پرستی می شود که پسندیده نیست . - در این مواقع انسان دچار خود پرستی بیهوده ای می شود . حسن به برادرش گفت :« مقاله ات منتشر شده است .» حسن به برادرش گفت :« مقاله ام منتشر شده است .» حسن خبر انتشار مقاله ی برادرش را به وی داد . حسن خبر انتشار مقاله ی خود را به برادرش داد . ۲- الف) واژه هایی که از نظر شکل نوشتار و گفتار یکسان هستند . کنار: آغوش      چنگ: دست               لب :کنار کنار: ساحل      چنگ : نوعی ساز         لب : عضو بدن ب) واژه هایی که در یک واج اختلاف دارند : گِل پَر صَخره : تخته سنگ گُل پُر سُخره : ریشخند پ) واژه هایی که از نظرتلفظ یکسان و از نظر نوشتار متفاوت است . خواست  خوان حیاط خاست       خان                   حیات 3- پرور+ش + گاه + ی یا ( ها) زیب+ ا + پسند + انه نا + جوان+ مرد+ انه یا ( ی )                         سر+ افراز+ ی (ان) فرا+ گیر + ی فرمان + برد + ار + ی    خود آزمایی درس چهارم(املای «همزه » در فارسی ) ، ص ۳۴ ۱- نشئت اداره مؤانست مآخذ مرئوس اشمئزاز سؤال ائتلاف ملجأ      2- الف. برخی از حروف  الفبای فارسی شکل نوشتاری متفاوت ولی صدای مشترک دارند (هـ ، ح ) ( س ، ث، ص) (ز، ذ، ض ، ظ) (ق، غ) (ت، ط) (ء ، ع )   ب. واژه های هم آوا؛ همچون: خواست  خوان حیاط خاست       خان                   حیات         پ.  ترکیب های عربی رایج در زبان فارسی که صورت املایی متفاوت و دشواری در زبان فارسی دارند؛ مانند: بالاخره ، حتماً  و ... ۳-خوار، نیایش ، شب پره ، والسلام ، خویش ، شنبه ، دست بند، منبر، سنبل خودآزمایی درس پنجم ( مطابقت نهاد و فعل ) ، ص۴۱ ۱- «جوشید» و«ترکید» چون ناگذر هستند ، مجهول نمی شوند و باید ابتدا آن ها را گذرا کنیم ، سپس مجهول سازیم . الف )آب جوشید .                       الف ) بادکنک ترکید. ب )آشپز آب را جوشاند.            ب ) احمد بادکنک را ترکاند. پ )آب جوشانده شد .                 پ ) بادکنک ترکانده شد ت) بلی                                    ت ) بلی ۲- آن ها با اسب حرکت کردند ، ما نیز به دنبالشان (حرکت کردیم : لفظی) . (ما : لفظی ) صبح زود رسیدیم . آن ها زودتر ( از ما : لفظی ) ( رسیدند : لفظی ) شهرمیان دشت گسترده بود . (شهر: لفظی ) پر از دارودرخت  ( بود : لفظی ) (شهر: لفظی) حالتی رویایی ( داشت : معنوی ) مثل این بود که ( ما : لفظی ) به بهارستانی نادیده چون مینو قدم نهاده ایم . (شهر: لفظی) در قرن سوم بنا شده بود . از آن زمان تاکنون ، (شهر: لفظی) آرام و سبز در کنار کویر نشسته۱ چشم به راه آمدن مسافری بود که ( آن مسافر: لفظی ) به دیدارش می‌آمد . 3-  دانایان ←ی           پختگی ← گ            ترشیجات ← ج         بچگانه ← گ       سخن گویان ← ی      گرسنگان ← گ روستایی ← ی        نامه ای ← ء (همزه)         بانوان ← و banu + an = banu v an              زانوان← و     zanu + an = zanu v an     خودآزمایی درس ششم (نگارش تشریحی) ص ۴۸ ۱و۲- به عهده ی دانش آموز است . ۳- q اگر گوینده و نویسنده به صحت مطلبی اطمینان نداشته (باشند) نباید آن را بیان ( کنند) . ← در کتاب فعل با نهاد مطابقت ندارد . q جمله نیاز به ویرایش ندارد . ← فعل با نهاد مطابقت دارد .(هردو مفرد است ) q درصورتی که گفتارمان با رفتارمان مطابقت نداشته (باشد) ، اعتماد مردم را ازدست می دهیم . ←درجمله اول فعل با نهاد مطابقت ندارد . q این مسئله در شورای دبیرستان مطرح ( شد ) و مورد بررسی قرار گرفت ← (شد ، بدون قرینه حذف شده است ) q جمله نیاز به ویرایش ندارد. - ۵- بامدادان : زمان        شادان : قید             کندوان : مکان       سپاهان : مکان        پاییزان : زمان         گیاهان ، و سواران و مردان : «ان» علامت جمع است . فعالیت ۱ ، ص ۴۹درس هفتم  فعل شخص زمان گذر معلوم یا مجهول وجه نمی خواندند سوم شخص جمع ماضی استمراری گذرابه مفعول معلوم اخباری می نشاندیم اول شخص جمع ماضی استمراری گذرای سببی به مفعول معلوم اخباری دوخته نمی شد سوم شخص مفرد ماضی استمراری ناگذر ( معلوم این فعل گذرا است ) مجهول اخباری بیایند سوم شخص جمع مضارع التزامی ناگذر معلوم التزامی داشتندمی آمدند سوم شخص جمع ماضی مستمر ناگذر معلوم اخباری    فعالیت ۲ ،ص۵۲ پخت : او را پختند. ( از نظر فکری آماده کردند )  از گرما پختم. ( خیلی گرمم شد) او خیال تازه ای می پخت .( او فکر تازه ای در سر می پروراند ) میوه پخت .( رسید ) او در این کار کاملاً پخته شده است .( تجربه کسب کرده است ) مادر غذا را پخت .( طبخ کرد) اوچنان هوسی در دل پخت . ( میل به هوس را به دل راه داد.) دوخت : چشم به دردوخت .(خیره شد) دهانش را دوختند .(بستند) خودش برید و خودش دوخت .( مطابق میل خود کاری را انجام داد ) لباس را دوخت ( به هم وصل کرد ) او را با تیر به درخت دوخت.(چسبانید) فعالیت ۳ ، ص ۵۳ ساده معنی پیشوندی معنی یافتن و بازیافتن:  پیداکردن ، چیزی به دست آوردن // تفاوت معنایی ندارد آمدن : متضاد رفتن /  برآمدن:  بالا آمدن ، طلوع کردن  // تفاوت معنایی دارد گردانیدن : نمودن، چرخاندن /  بازگردانیدن:  مراجعت دادن ، پس فرستادن // تفاوت معنایی دارد گذشتن: عبورکردن، صرف نظر کردن/    درگذشتن: مُردن//  تفاوت معنایی دارد فرستادن:  ارسال کردن/   بازفرستادن: پس دادن، برگرداندن//  تفاوت معنایی دارد آسودن: آرام گرفتن ، آرمیدن / برآسودن: آرام گرفتن ، استراحت کردن // تفاوت معنایی ندارد گماشتن: کسی را به کاری منصوب کردن/   برگماشتن: منصوب کردن ، وکیل کردن// تفاوت معنایی ندارد گرفتن: پذیرفتن ، اخذ کردن/ فراگرفتن: آموختن ، احاطه کردن// تفاوت معنایی دارد داشتن:  دارا بودن /  واداشتن:  وادارکردن//  تفاوت معنایی دارد   خودآزمایی ، درس هفتم(گروه فعلی) ، ص ۵۵ ۱- علی ، دوستم را با اتوبوس به ییلاق بُرد و یک هفته او را در آن جا گذاشت . - سال گذشته که دوستان او را به کوهنوردی برده بودند، سنگ بزرگی را از کوه غلتاندند و به درّه انداختند. ۲- خوردن: - خورد: او غذا خورد . ← ۳ جزئی مفعولی - برخورد : ما در راه به هم برخوردیم . ← ۳ جزئی متممی - فروخورد : او خشم خود را فرو خورد . ← ۳ جزئی مفعو لی داشتن : - داشت: من چند کتاب داشتم . ← ۳ جزئی مفعولی - برداشت: او کتاب را برداشت . ← ۳ جزئی مفعولی - واداشت : او مرا به این کار واداشت . ( وادار کرد ) ← ۴ جزئی مفعولی ، متممی - بازداشت : او مرا از این کار بازداشت (منع کرد). ← ۴ جزئی مفعولی ، متممی چیدن : - چید: او میوه ها را از درخت چید. ← ۳ جزئی مفعولی - برچید: دست فروش بساطش را برچید.(جمع کرد) ← ۳ جزئی مفعولی گشتن : - گشت : او تمام خیابان راگشت . ← ۳ جزئی مفعولی - برگشت : او دیروز ازمسافرت برگشت. (آمد) ← ۲ جزئی آشفتن : - آشفت : پدر ازحرکات او آشفت . ( غضبناک شد) ← ۳ جزئی - برآشفت : او از سخنان من برآشفت. (غضبناک شد) ← ۳ جزئی انگیختن: -        برانگیختن : شکوفه های بهاری احساس شاعرانه در ما برمی انگیزد. بستن : - بست : در اتاق را بست . ← ۳ جزئی مفعولی - بربست : او بار خود را بربست . ۳←جزئی مفعولی - فروبست : اوچشمش را فروبست . ←۳ جزئی مفعولی رسیدن : - رسید : فریده به خانه رسید . ← ۲ جزئی - فرارسید : فصل زمستان فرارسید. ← ۲ جزئی - در رسید: یکدفعه او دررسید . (آمد) ← ۲ جزئی بردن : - برد: فریبا بچه را به مدرسه برد. ← ۳ جزئی مفعولی - فروبرد: او سرش را در آب فرو برد. ← ۴ جزئی مفعولی ، متممی ریختن : - ریخت : آب بر زمین ریخت . ← ۲ جزئی - فرو ریخت : باران از آسمان فرو ریخت . ← ۲ جزئی گرداندن : - گرداند: باران هوا را سرد گرداند. ← ۴ جزئی مفعولی ، مسندی - برگرداند: او کتاب را برگرداند. ← ۳ جزئی مفعولی - بازگرداند: او هدیه را بازگرداند.( پس داد) ← ۳ جزئی مفعولی خواندن : - خواند: او کتاب را خواند . ← ۳ جزئی مفعولی - فراخواند : مدیر دانش آموز را فراخواند. ( احضار کرد ) ←۳ جزئی مفعولی - فروخواند : او سخن را به گوشش فرو خواند .( بدو فهماند ) ← ۴ جزئی مفعولی – متممی ماندن : - ماند : فاطمه در خانه ماند . ← ۲ جزئی - فروماند : ماه از جمال محمد( ص ) فروماند . ( متحیر شد ) ←۳ جزئی متممی - درماند : خسرو از جواب دادن درماند . (عاجز شد) ← ۳ جزئی متممی - بازماند : او از ادامه راه باز ماند . ( خسته شد ، عقب افتاد ، عقب ماند ) ←۳ جزئی متممی خواستن : - خواست : علی از من کتاب خواست . ←۳ جزئی مفعولی - درخواست و باز خواست : در زبان معیار به صورت فعل پیشوندی کاربرد ندارد و معمولاً در معنی مصدری به کار می رود . درخواست او مثل درخواست او منطقی نبود . ۳-   او در منزل استیجاری ( اجاره ای ) زندگی می کند. همه ی بچّه ها به او احسنت گفتند.         مسح سر و پا از اعمال وضو است. خود آزمایی درس هشتم (زندگی نامه نویسی) ، ص ۶۳ 1-   تکلیف دانش آموزان است . ۲- بیان غیر مستقیم به شیوه ی داستانی یا رمان گونه بااستفاده از گونه ی ادبی                               فعالیت درس نهم (جمله ی ساده واجزای آن ) ص ۶۷ آموختن: من این مطلب را از او آموختم . ( یاد گرفتم) ←۴ جزئی مفعولی متممی من این مطلب را به او آموختم . (یاد دادم ) ← ۴ جزئی مفعولی متممی من مطلب را آموختم .( درک کردم) ← ۳ جزئی مفعولی گرفتن : خورشید گرفت ( تاریک شد ) دوجزئی آب همه جارا گرفت ( احاطه کرد) سه جزئی علی علیه السلامدست یتیمان را می گرفت.(کمک می کرد) سه جزئی دامدار برّه را از شیر گرفت. (جدا کرد) چهار جزئی     خود آزمایی درس یازدهم (بازگردانی و بازنویسی) 1- الف) اگر تو هوشمندی به معنی توجه کن زیرا که ظاهر و لفظ به جای نمی ماند بلکه معنی حقایق معنوی پایدار است . ب) من از روییدن خار بر سر دیوار دانستم که ناکس با این بالانشینی ها ( مقام ها ) کس نمی گردد. مصراع دوم : که ناکس کس نمی گردد بدین بالانشینی ها 1 4 5 6 2 3 پ) اگر همواره خواستار موفقیت هستی راه و رسم بردباری را از مورچه بیاموز. ت) دوباره پلک دلم می پرد این ، نشانه چیست ؟ شنیده ام که این نشانه ی آمدن کسی به مهمانی است . مصراع دوم : شنیده ام که می آید کسی به مهمانی 1 2 6 3 4 5 فعالیت 1 درس دوازدهم (نظام معنایی زبان ) سعید کتاب را برد .(حمل کرد) سعید مسابقه را برد .(برنده شد) سعید خوابش برد .(بیهوش شد) سعید آبرویش را برد . فعالیت 2، تفاوت دومصراع 1. معنی بیت: بیت اول وقتی ازخدا شدی(به خدا روی آوردی)همه چیز ازآن تو خواهد شد ( همه چیز به تو روی می ‌آورد). بیت دوم وقتی ازخدا برگشتی(روی برگرداندی )همه چیزازتو برمی گردد و به تو پشت می کند. 2. معنی : فعل گشتن درمصراع اول به معنی شدن (روی آوردن ) است و در مصراع دوم برگشتن (روی برگرداندن ، دور و جداشدن ) است . 3. آهنگ : در مصراع اول آهنگ، افتان و در مصراع دوم، خیزان است . 4. درنگ : درمصراع اول بین«چیز» و« از» درنگ لازم نیست ولی درمصراع دوم بین «چیز»و «از» درنگ لازم است . 5. تکیه : در مصراع اول تکیه ی فعل «گشت » بر هجای اول (گشتی) و درمصراع دوم تکیه بر هجای دوم «تی» است . و در مصرع دوم فعل « گشت » باید با کشش خوانده شود . فعالیت 3 ، قدیم جدید دستور[1] وزیر، فرمان ، اجازه دستور زبان فارسی (فرمان )‌ ب تحول معنایی رکاب حلقه مانندی فلزی که دردو طرف زین مرکوب آویزند و به هنگام سوار شدن پا را در آن کنند . قسمتی از ماشین که برای سوار شدن بر آن پا می گذارند ، رکاب دوچرخه ت با حفظ معنی قدیم معنی جدید پذیرفته است تماشا راه رفتن نظاره کردن ، گردش کردن ب تحول معنایی کثیف متراکم ، دارای جرم آلوده و ناپاک ب تحول معنایی رعنا دراز و احمق ، ابله ، خود پسند زیبا و خوش اندام ب تحول معنایی دیوار جداری دراطراف خانه وزمین جداری در اطراف خانه وزمین پ معنی یکسان است سفینه کشتی فضا پیما ب تحول معنایی قوس کمان خط خمیده ب تحول معنایی کرسی تخت حکومت ، مرکز حکومت چهار پایه که آتش زیرآن می گذارند ولحاف روی آن قرا می دهند، صندلی ب تحول معنایی سپر ابزار جنگی سپر ماشین ت با حفظ معنی قدیم معنی جدید پذیرفته است زین2 زین اسب ، ابزار جنگی (زین دوچرخه ، زین اسب ) ت با حفظ معنی قدیم معنی جدید پذیرفته است دستار سربند ، دستمال ـــــــــــــــــــــ الف کاربرد ندارد جامه لباس ، پارچه ، بستر و فرش لباس پ معنی یکسان است خود آزمایی درس دوازدهم 1- نزاجا: نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نهاجا: نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران اتکا: اتحادیه تعاونی های کارکنان ارتش یا اداره تدارکات کارکنان ارتش هما: هواپیمای ملی ایران 2- پوش : پوشه ، پوشش، پوشاک ،کف پوش ، روپوش نوش : نوشابه ، خوش نوش ، نوشین / کوش: کوشش ، کوشا ، سخت کوش 3- لغت قدیم جدید شوخ چرک مزاح سوگند گوگرد ، سودسوز آور قسم حوصله چینه دان صبر پیکان نوک تیزِ فلزی تیر نوعی ماشین سیاست تنبیه سیاست 4- خوی : عرق / انگبین : عسل / بابزن : سیخ کباب / پزوپزن : غربال / درزی : خیاط / چخیدن : ستیزه کردن 5- هوش بری ، یادمان ، گفتمان ، کالبدشناسی ، تورم ، یارانه ، رایانه ، آسیب شناسی ، بسامد 6- سکّو، ملّای روم ، معلّم، ابهت ، دکّان ، جادّه ، ضالّه ، خاصّیت درس سیزدهم (گروه اسمی ) فعالیت 1 1- صفت اشاره : این درخت بلند است آن کتاب را بردار. 2- صفت پرسشی: کدام کتاب را بردی ؟ چه ساعتی به خانه می آیی؟ 3- صفت مبهم : هیچ انسانی بی نیاز از فرهنگ نیست همه چیز را خدا آفریده است . 4- صفت شمارشی اصلی : دو کتاب از قفسه برداشتم . سه قلم خریدم . 5- صفت شمارشی(ترتیبی) : کتاب فیزیک دردومین ردیف است . به سومین کلاس بروید . 6- صفت تعجبی : چه باغ زیبایی! عجب دانش آموزپرتلاشی ! 7- صفت عالی: بزرگترین اثر حماسی ایران ، شاهنامه فردوسی است . 8- شاخص: سید محمد حسین بهجت متخلص به شهریار است . آقامحمد به خانه رفت . فعالیت 2 خود شما دانای راز استقبال باشکوه وابسته پیشین افزودن شکر خود آزمایی درس سیزدهم ، 1- حر، قرن ، دلیل ، فرقه ، تحفه ، مصیبت، نابغه 2- مجانین/ طلاب،کبار، وکلا، اوصیا،( امروز واژه «طلبه» در معنی مفرد به کار می رود و جمع آن «طلاب» است ) 3- خواهر : 1- شاخص : خواهر احمدی امروز غایب است . 2- هسته گروه اسمی : زینب خواهر زهرا آمد. کدخدا : 1- شاخص: کدخدا صفر، به روستا برگشت . 2- هسته گروه علمی : او کدخدای روستای علی آباد است . 4- باغْبان مْستمُند ا‎ُستوار دودْمان یادْگار باغٍبان مْستَمُند اُستوار دودِمان یادِگار 5- معطوف: عطار ، شاعر و عارف معروف قرن هفتم است . بدل : کیومرث صابری ، طنزپردازمعاصر ،مدیر هفته نامه گل آقا بود . تکرار: من او را دیدم او را . خود آزمایی درس چهاردهم ( آشنایی با نوشته های ادبی ) 1- تکلیف دانش آموزان است . 2- تکلیف دانش آموزان است . 3- جیغ زنان رد کرد پنهان زل زد حرکت می کرد می مالید توی سریع فعالیت 1 ، درس پانزدهم (گروه اسمی (2) ) کفش : جفت ، لنگه جوراب : جفت ، دوجین تخم مرغ : عدد، شانه ، کارتن ، کیلو ، تا نخود و لوبیا : کیلو ، من ، تن کاغذ: ورق ، برگ ، بند کتاب : جلد ، تا ، نسخه فعالیت 2، نقش های اصلی 1- نهاد: غلامحسین یوسفی ، در مشهد ولادت یافت . 2- مفعول : الب ارسلان ، امپراتور روم را اسیر کرد . 3- متمم فعل : علی (ع) با دشمنان دین جنگید. 4- مسند: چشمه روشن ، کتابی ارزشمند است . نقش های تبعی 1- معطوف : سعدی ، کتاب گلستان و بوستان رانوشت. 2- تکرار: احد به خانه رفت به خانه . 3- بدل : سعدی ، مؤلّف گلستان ، در قرن 7 می زیست . نقش های وابسته 1-شاخص: دکتر غلامحسین یوسفی ، مؤلّف کتاب ارزشمند «دیداری با اهل قلم » است . 2- صفت : دهخدا ، نویسنده و دانشمند معروف قرن چهاردهم است . 3-مضاف الیه : مادر خشایارشاه ، دختر کوروش بود . 4-متمم اسم : او در نقاشی مهارت دارد . 5 - قیدمسند : پدرش بسیار به داستان علاقه مند بود . نقش های وابسته ی وابسته: 1- صفت صفت : لباس او سبز روشن است . 2- مضاف الیه مضاف الیه : پاکستان از کشورهای همسایه ایران است . 3- ممیز: دوجلد کتاب خریدم . 4- قید صفت : خسرو آوازی بسیار خوش داشت . 5- صفت مضاف الیه : شاخه ی این درخت بسیار بلند است . فعالیت 3 ، 1- زهرا به این درس خیلی علاقه دارد. ← علاقه به این درس 2- او به کتابش نیاز دارد . ←نیاز به کتابش 3- او در نقاشی مهارت دارد . ←مهارت در نقاشی 4- او بر اعصابش تسلط دارد .← تسلط بر اعصاب 5- خبرنگار با رئیس مجلس مصاحبه کرد .← مصاحبه با رئیس مجلس 6- رستم با اسفندیار دشمنی نداشت .← دشمنی با اسفندیار 7- از دروغگو نفرت دارم .← نفرت از دروغگو * متمم اسم ، بعضی مواقع پیش از اسم خود و بعضی مواقع بعد از آن می آید، ولی در نثر معیار امروز اغلب متمم های اسم ، پیش از اسم خود قرار می گیرند، مانند مثالهای بالا. بحث درباره ادبیات خوب است / یکی از بزرگان گفت …( متمم اسم بعداز خود واقع شده است ) خود آزمایی درس پانزدهم 1 1- امروز، مرکز توزیع کتاب ، بسته است . 1- مرکز توزیع کاغذ ، در بازار است . 2- غرفه های نمایشگاه کتاب ، CD می فروشد . 2- کارخانه ی تولید کاغذ،درکجاست ؟ کتاب 3- رنگ کاغذ کتاب، مناسب نیست . کاغذ 3- ماشین حمل کاغذ ، به شیراز آمد. 4- دیوار نمایشگاه کتاب ، به رنگ سفید بود . 4- پیشنهاد خرید کاغذ را به او دادم . 5- اندازه کاغذ این کتاب ، بسیار کوچک است . 6- تصویرهای صفحه ی کتاب ، زیبا است . 2- قانون نانوشته دستگاه قضایی کرسی استادی ادبیات صفت مفعولی صفت نسبی مضاف الیه مضاف الیه دیوار بلند باغ شش دستگاه دوربین فیلم برداری نو مضاف الیه صفت شمارشی ممیز هسته مضاف الیه صفت بیانی 3- خَرمن ، خٍرمن / مُداد ، مٍداد / نَماد ، نُماد / کٍرامت ، کَرامت 4- تکلیف دانش آموزان است . 5- افتخار به دوستی با دانایان ، افتخار واقعی است . نهاد متمم اسم (نهاد) متمم متمم مسند صفت فعل خود آزمایی درس شانزدهم 1- تکلیف دانش آموزان است . 2- تکلیف دانش آموزان است . 3- غٍره مشو ،متَمِم فعل ، مصاحٍب خوب ، مُصوُت کوتاه ، مضافٌ اِلیه فعالیت 1 اسم ساده مثل فعل ساده گسترش پذیر ست . مثل گل سرخ ← گل های سرخ ولی در اسم غیر ساده مثل فعل غیر ساده ،گسترش پذیر نیست و نمی توان در میان اجزای تشکیل دهنده ی آن هیچ تکواژی قرار داد . مثل : خوش نویس ، کتاب خانه ← خوش نویس ها ، این خوش نویس ها ، خوش نویس ممتاز و نمی توان گفت ← خوش ها نویس ، خوش این نویس ، خوش کدام نویس ها ، خوش ممتاز نویس . فعالیت 2 مادر شوهر ، کرایه تاکسی ، آب پرتقال ، خیار شور، زن دایی ، پسر عمو، چلوخورشت خودآزمایی درس هفدهم 1- *کلمات مرکبی که جای هسته و وابسته عوض شده است : گل خانه ← خانه گل پیرزن ← زن پیر پیرمرد← مرد پیر دل درد ← درد دل گلاب← آب گل جوانمرد← مرد جوان کارنامه← نامه کار دانشسرا← سرای دانش سیلاب←آب سیل کارخانه←خانه کار *کلمات مرکبی که جای هسته و وابسته عوض نشده است فقط نقش نمای اضافه از بین رفته است : آلو بخارا ← آلوی بخارا صورت حساب ← صورتِ حساب چوب لباس ← چوبِ لباس قد بلند ← قدِ بلند صاحب خانه ← صاحبِ خانه لیموعمانی ← لیموی عمانی جا مدادی ← جای مداد زیر دستی← زیرِ دستی 2- الف ) - کتاب فروش← کسی که کتاب را می فروشد . - دانشجو← کسی که دانش را می جوید . - دانش آموز← کسی که دانش را می آموزد . - دادخواه ← کسی که داد را می خواهد . - جنگجو ← کسی که جنگ را می جوید . - دل شکن ← کسی که دل را می شکند . - دل ربا ← کس که دل را می رباید. - حق گو← کسی که حق را می گوید . ب ) - سیه دل ← کسی که دل سیه دارد . - سفید بخت ← کسی که بخت سفید دارد . - شادکام ← کسی که کام شاد دارد . - نکونام ← کسی که نام نیکو دارد . - زیبا رو← کسی که روی زیبا دارد . - خوش نیت ← کسی که نیت خوش دارد . - کند ذهن ← کسی که ذهن کند دارد. - کج خلق ← کسی که خلق کج دارد. 3- تکلیف دانش آموزان است . خود آزمایی درس هجدهم 1- نشان دار : دارالحکومه ، دارالتولیه ، بین المللی ، من البدو الی الختم، لغایت ، عظیم الجثه ، قلیل البضاعه ، مسلوب الاراده بی نشان : سخاوت 2- هر دو دخیل، نشانه دار ، عربی و قیدند. مع الوصف (با این همه ، با آن که ، با این که ، با این وصف ) برای توصیف به کار می رود . مع الاسف (با تأسف، دردا، دریغ) به هنگام تأسف و پشیمانی به کار می رود . 3- گزینه د ، زیرا قابلیت ها وامکاناتی از گذشته در زبان داریم که باید حداکثر استفاده را از آن ببریم و گنجینه ی واژگانی را غنی سازیم . از طرف دیگر «بسیارکم» فارسی است و کاربرد آن بهتر است . «به ندرت » نیمی عربی ونیمی فارسی است و کاربرد آن غلط نیست . «ندرتاً» عربی نشانه دار است . در حد اعتدال می توان از آن استفاده کرد. خود آزمایی درس نوزدهم 1- تکلیف دانش آموزان است . 2- تکلیف دانش آموزان است . 3- تکلیف دانش آموزان است . 4- مشتق : گلزار ، گلدان ، گلستان ساده : گلشن (چون «شن» زایا نیست ) مرکب : گلنار ، گلاب ، گل ساز ، گلاب پاش ، گل شهر ، گلدار، گل پوش ، گل بوته مشتق مرکب : گل دوزی ترکیب اضافی : ساقه ی گل ، بوته ی گل ترکیب وصفی : گل زیبا خود آزمایی درس بیستم افشانه← افشان (بن مضارع) + ه (پسوند) ← اسم مشتق نمودار ← نمود(بن ماضی) + ار(پسوند) ←اسم مشتق کارانه ← کار(اسم)+انه(پسوند) ← اسم مشتق بیچاره ← بی(پیشوند) + چاره(اسم) ← اسم مشتق سبزه زار ← سبز(صفت)+ ه( پسوند)+ زار(پسوند) ← اسم مشتق سیمینه ← سیم( اسم) + ینه (پسوند) ← صفت مشتق 1- باادب : پیشوند:او دختر با ادبی است . حرف اضافه :او با ادب و علم ، همه را شیفته ی خود کرد . بی نام : پیشوند:آن ها سربازان بی نام ونشان بودند . حرف اضافه :شروع هر کار بی نام خدا ( ناحق است ) . پسندیده نیست . بی کار : پیشوند: جوانان بی کار زودتر گمراه می شوند . حرف اضافه : بیکاروفعالیت امکان اداره امور زندگی نیست . باهنر: پیشوند: او هم ،‌ باهنر و هم تحصیل کرده است . حرف اضافه : او باهنر خود به جامعه خدمت می کند . 3- q خشم + گین ← خشمگین سهم + گین ← سهمگین q گوش + ه ← گوشه لب + ه ← لبه چشم + ه← چشمه دهان + ه← دهانه تیغ +ه← تیغه q نا+ بینا← نابینا نا + شنوا ← ناشنوا نا+ دان ← نادان 4- مان : سازمان ،گفتمان ، یادمان ، ساختمان کده : دانشکده ، دهکده ، هنرکده ، میکده ناک : دردناک ، سوزناک ، سهمناک ، وحشتناک سار: چشمه سار ، کوهسار، شاخسار وش : پریوش ، مهوش دیس : طاقدیس ، تندیس ، گلدیس 5 – پنج کلمه مثال بزنید که فرآیند واجی کاهش در آن ها صورت گرفته باشد : دسبند ، ماست بند ، پستچی ، امضا شیرافکن ( شیرفکن ) خود آزمایی درس بیست و یکم 1- ایجاد ارتباط(برای انتقال پیام) : من درس خوانده ام / فردا مدرسـه تعطیل است / دوست شما فردا از مسافرت می آید / صبح بخیر / کمک می خواهید / محمل اندیشه : سنگ فاقد روح است / روح یک پدیده الهی است و اثبات آن تنها به یاری وحی ممکن است . حدیث نفس : (خطاب به خود) باید امشب بروم / نباید بترسم / باید عجله کنم / آفرینش ادبی : شکوفه ی دل با نسیم محبت ، گریبان چاک می کند / هرچه نیاید دلبستگی را نشاید (هر جمله ادبی یک آفرینش ادبی ایجاد می کند) گویند روی سرخ تو سعدی که زردکرد اکسیر عشق برمسم افتاد و زر شد 2- ایجاد ارتباط ، زیرا برقراری هرگونه مناسبات اجتماعی ، انتقال پیام ،ایجاد ارتباط، هم حسی، هم دلی و هم زبانی با دیگران در مسائل اجتماعی از طریق ارتباط کلامی صورت می گیرد. یا زیرا زبان یک پدیده قانون مند اجتماعی است که برای اطلاع رسانی ، ایجاد هم حسی ، هم زبانی و هم دلی به کار می رود . 3- انسان تنها موجودی است که فکر می کند و سخن می گوید و از این طریق معلوم می شود بین فکر وزبان ارتباط عمیقی وجود دارد. زبان «تکیه گاه اندیشه »است یعنی به خاطر وجود زبان است که انسان قادر به اندیشیدن است اگر انسان از زبان بی بهره بود نه می توانست تفکر کند ونه می توانست علمی به دست آورد و نه می توانست علم خود را به دیگران منتقل کند . اغراق نیست اگر گفته شود بدون زبان حیات انسان بر روی زمین ناممکن بوده است . 4- گ: ستارگان ، بندگان ، بچگی ، بچگانه همزه: خانه ای ، نکته ای ج: سبزیجات ، میوه جات و: ابروان ، آهوان ، زانوان ک: نیاکان ، پلکان د: بدین ( به این )، بدان (به آن ) هـ : بهش ( بـِ ـِـ ش) خودآزمایی درس بیست و دوم 1- تکلیف دانش آموزان است . 2- تکلیف دانش آموزان است . 3- اشکم = شکم / گنبز= گنبد/ رُمبیدن = خراب شدن / الشتی = لاغر ـ زشت / پرچل = کثیف / 4- الف ) روی آوردن به ادبیات معاصر از اوایل دوره ی مشروطه آغاز شد. ب) تم هنگام بازگشت به کلبه و طی ساعات کار همواره برای دل جوی کردن از ضعفا ونومیدان و تسلا بخشیدن به آن ها وسیله ای می یافت . پ) حساب اسفندیار از حساب گشتاسب جداست . جدا از حساب گشتاسب است . ت) گذشتن از سرآن همه دوستی ها آسان نیست . ث) او به طبیعت نگریست . ج) دانش آموزان از امکانات تحصیلی خود استفاده می کنند.← استفاده از امکانات چ) به مدیر مدرسه مراجعه کردم . ح) نگاهش لبریز از محبت است . خ) او از دشمن می ترسید. ( متمم فعل ) د) این سخنان را از زهرا شنیدم . ( متمم فعل ) ساختمان واژه 3 فعالیت درس بیست و چهارم 1- بن ماضی وند+ بن ماضی:داد و ستد، زدو خورد، نشست و برخاست ، دیدو بازدید، رفت و آمد، گفت و شنید 2- بن مضارع + وند+ بن مضارع: گیرو دار ، پرس و جو ، خواب وخور 3- بن ماضی + وند + بن مضارع : پخت وپز، زدو بند، گفت و گو، خرید و فروش فعالیت 2 قید: سراسر، سرتا پا، دوشادوش ، دست به دست ، قدم به قدم، برابر اسم : تخت خواب ، رخت خواب قید – صفت : گوش به زنگ ، دست به عصا، روبه رو، قلم به دست ، مالامال اسم – قید : شانه به سر اسم :مرگ و میر ، کشت وکشتار، آموزش و پرورش ‌ صفت : رنگ به رنگ فعالیت 3 برای شناخت نوع کلمه باید به کاربرد واژه در جمله توجه کنید . ناهماهنگی ← اسم ناراحتی← اسم بی نظمی← اسم ناشکیبا← صفت – قید نایافتنی ← صفت نخواندنی← صفت نسنجیده ← صفت – قید بی ادبی← اسم هماوازی ← اسم کشتارگاه ← اسم ناشکری ← اسم دانشگاه ← اسم بی مسئولیتی ← اسم همکاری← اسم ناشنوایی← اسم ستایشگری← اسم توانگری← اسم نابینایی← اسم ناخوانا← صفت – قید همرهی← اسم خود آزمایی درس بیست و چهارم 1- واژه تجزیه نخست تجزیه دوم تجزیه سوم ناشکری ناشکر + ی نا + شکر نامردمی نا+مردمی مردم + ی کشتارگاه کشتار+ گاه کشت + ار بی سروسامانی بی سروسامان + ی بی + سرو سامان سر+ و + سامان هم دردی هم درد+ ی هم + درد سنجیده ن + سنجیده سنجید + ه سنج + ید هنر آموزی هنر آموز + ی هنر + آموز همکاری همکار + ی هم + کار پروار بندی پرواربند + ی پروار+ بند دل بستگی دل بسته + گی دل + بسته بست + ه ده تومانی ده تومان + ی ده + تومان دل دادگان دل داده + گان دل + داده داد + ه دانشجویان دانشجو + یان دانش + جو دان + ش 2- واژه تکواژ صامت ها تعدا د واج ناشکری نا + شکر+ ی نـ ،ا، شـ ، ـُـ ، کـ ، ر، ی 7 کشتارگاه کشت + ار + گاه ک ، ـُـ ، ش ،تـ ، ا، ر، گـ ،ا، ه 9 نامردمی نا + مردم + ی ن ،ا، مـ ،ـَـ ،ر ،د، ـُـ ،مـ ،ی 9 بی سروسامانی بی + سر+و+ سامان + ی ب ،ی، س، ـَـ ، ر، و، س ،ا، م، ا ،ن، ی 12 هم دردی هم + درد+ ی هـ ،ـَـ ،م، د ،ـَـ ، ر، د، ی 8 3- تکلیف دانش آموزان است . [1] -از این نظر که معنی قدیم خود را از دست داده (اجازه و وزیر) و معنی جدید( دستور زبان) پذیرفته است ، تحول معنایی«ب» یافته است . و از نظر این که هم در قدیم و هم درجدید به معنای «فرمان» است می تواند جزء گروه «ت» هم به حساب آید ولی صحیح تر همان «ب » تحول معنایی است . 2 – زین : در معنای «ابزار جنگی » معنای خود را از دست داده است و معنی جدید پذیرفته است جزء«ب» می شود .