میدانیم که ابلاغ و انتقال پیام از ذهنی به ذهن دیگر ، توسط زبان صورت میگیرد . کوچکترین واحد زبان « واج» وبزرگتزرین واحد آن « جمله »است

واج ها با هم ترکیب شده واز ترکیب آنها«  تکواژ » و«  واژه »  ساخته می شود.

قاعده ی واجی

واج هایی  که واجگاه  مشترک یا نزدیک به هم دارند، معمولا نمی توانند بی فاصله در کنار هم قرار بگیرند  این قاعده را « قاعده ی واجی » می گویند مانند:   پژش، سچد، ژزف

قواعد همنشینی

قواعدی ک به ما کمک میکنند تا بتوانیم از ترکیب تکواژها یا واژه های  نامناسب ،گروه های اسمی ، قیدی و فعلی مناسبی تولید کنیم به « قواعد همنشینی » معروفند

هیچ زبانی از کلیه ی امکانات همنشینی واژه ها و تکواژ هایش استفاده نمی کند و ترکیب های بالقوه ای امروزه کاربرد ندارد ، جزو« ذخیره های زبان»

 هستند

قواعد معنایی

قواعدی جمله را از نظر معنایی بررسی میکند و در صورتی اجازه ی تولید میدهد که از دیدگاه معنایی نیز درست باشد« قواعد معنایی » می گویند

مانند  : 

 « به عشق نرگس را تو وبلاگ این ساخت »  که بر خلاف قواعد معنایی است اماجمله ی « نرگس به عشق تو این وبلاگ را ساخت» از هر جهت کاملا درست است

قواعد کاربردی

گر کسی از ما بپرسد « چرا عاشق شدی » وما درپاسخ بگوییم : « چه باد خوبی می آید» آیا چنین کاربردی درست است؟ (البته این جواب رو میشه به آدمی فزول داد)

این جواب درست نیستزیرا براساس   شم  زبانی میدانیم که به کار بردن این جمله های دستور مند ؛ در چنین موقعیتی همان اندازه نادرست است.

قواعدی که به ما کمک میکنند که هر جمله را در جایگاه خودش به کار ببریم  « قواعد همنشینی » نامیده میشوند

قواعد نحوی:

گروه ها نیز پس از انکه بر حسب قواعد همنشینی تولید می شوند ، بر اساس « قواعد نحوی» در کنار هم قرار میگیرند تا جمل بسازند

مثلا  جمله ی   «  نرگس عشق خود را در خواب دید » کاملا درست است اما جمله ی «  نرگس عشق مجید را در خواب دید» یا « خود عشق خود را در خواب دید » کاملا غلط است . زیرا در زبان فارسی نمی توان 2ضمیر یکسان و هم مرجع را با دو نقش متفاوت در یک جمله قرارداد