شناخت فعل مرکب
مقدمه:
از آنجايي كه يكي از موضوعات مهم كتابهاي زبانفارسي متوسطه بحث فعل ساده ومركب ميباشد وتاكنون نيز روشهايي براي تشخيص آن ارائه شده است اما هم چنان اين موضوع با اشكالات خاص خود براي دانشآموزان و دبيران متوسطه باقي مانده است، دراين مقاله به روشهايي اشاره شده است كه تا اندازهي توانستهاست تشخيص آن را سادهتر نمايد هر چند كه در اين باره نظريات مختلفي نيز از طرف مؤلفان محترم وزبان شناسان ارائه گرديده است اما شيوههاي ارائه شده در اين مقاله تشخيص ساختار ساده و مركب بودن فعل را آسانتر نموده است.
راههاي تشخيص فعل ساده از مركب
در كتابهاي زبان فارسي راههاي تشخيص فعل ساده از مركب را شامل گسترش پذيري و گرفتن نقش نحوي مطرح كردهاند، اما در كنار اين دو راه، راههاي ديگري نيز براي تشخيص آنها وجود دارد:
معيار معنايي
با توجه به اين معيار ابتدا به فعل جمله دقّت ميكنيم. اگر درمعناي اصلي خود به كار رفته شده باشد ساده و اگر در غير از معني اصلي خود به كار رفته باشد، مركب گويند.
مانند:
آب دريا به طرف ساحل پيش آمد. ( ساده )
ديروز حادثهاي براي من پيش آمد. ( مركب)
درجملهي اول فعل «آمدن » درمعناي اصلي خود به كار رفته، پس ساده است، و بهتر است كه بين «پيش» و آمد، فاصلهي ميان كلمهاي رعايت شود. اما در مثال دوم فعل «آمدن » در معناي اصلي خود به كار نرفته و معني جديدي با جزء غير صرفي به خود گرفته، از اين رو مركب است و بهتر مينمايد كه فاصله ميان كلمهاي بين دو جزءآن از بين برود.
معيار جانشيني
با اين معيار اگر بتوانيم به جاي جزء غير صرفي فعل، واژهي ديگري در همان حوزهي معنايي بگذاريم و معني ومفهوم جمله تغيير نكند، فعل ساده ،اما اگر نتوانيم در همان حوزهي معنايي واژهاي جايگزين جزء غير صرفي كنيم، فعل مركب ميباشد.
مانند:
آب دريا به طرف ساحل پيش آمد. ( ساده )
ديروز حادثهاي براي من پيش آمد. ( مركب)
در مثال اول ميتوانيم به جاي جزء غير صرفي يعني «پيش» واژهي ديگري چون «بالا» و « جلو» بگذاريم، ضمن اين كه در معناي جمله نيز تغييري رخ نخواهد داد. اما در مثال دوم به جاي جزء غير صرفي، نميتوان واژهي ديگري قرار داد كه با فعل« آمدن » معني رخداد و حادثه را بدهد. بنابراين فعل جملهي دوم مركب است.
معيار آوايي
با اين معيار نيز ميتوان مرز بيان فعل ساده و مركب را مشخص نمود و آن دقّت در جاي مكث بين جزء غير صرفي فعل با فعل ميباشد. بدين معني كه اگر ضمن خواندن جمله يك مكث بالقوه بين جزء غير صرفي با فعل داشته باشيم، فعل ساده و اگر نداشته باشيم فعل مركب است .
من او را سالها دوست داشتم.( مركب) من دراين روستا دوست داشتم. ( ساده ) درجملهي اول مكث و درنگي ميان « دوست و داشتم » صورت نميگيرد، پس فعل مركب است اما در مثال دوم بالقوه مكثي خفيف ميان « دوست و داشتم » دارد، بنابراين فعل ساده ميباشد. ( عزّتي پرور،1381، 95)
مفعول پذيري
يكي ديگر از راههاي تشخيص فعل ساده از مركب، حضور مفعول در جمله است. البته اين روش مخصوص جملات غير اسنادي است، چرا كه جملات اسنادي چهار جزويي لزوماً داراي مفعول هستند، ضمن اين كه فعلشان معمولاً ساده ميباشد.مثال :
من او را دوست دارم.( مركب) من در اين شهر دوست دارم . ( ساده)
جملهي اول داراي مفعول ميباشد، پس جزء غير صرفي جزء فعل مركب است ، اما جمله دوم، داراي مفعول نيست وجزء غير صرفي، مفعول جمله به حساب ميآيد.
روشهاي مذكور براي تشخيص افعال، غير از افعال ربطي و غير اسنادي قابل توجه است.
چرا كه افعال ربطي معمولاً به شكل ساده يا نهايتاً به شكل پيشوندي به كار ميروند و يا گونهاي ديگر از كاربردشان به صورت افعال كمكي است كه دراين صورت ديگر فعل ربطي به حساب نميآيد.
روش تشخيص افعال اسنادي به گونهاي ديگر غير از افعال معمولي و عادي زبان است. افعال اسنادي كه گاه اسنادي وگاه غير اسنادي هستند، عبارتند از:
«كردن – نمودن – ساختن – گرداندن » ؛ زماني كه بتوان افعال اين گروه را جايگزين يكي ديگر از افعال اين گروه نمود فعل ساده خواهد بود وجملهي اسنادي چهار جزيي است.
مانند : من را از اين مسأله آگاه كردم . ( نمودم، ساختم، گرداندم.)
اما اگر نتوان همهي افعال هم گروهشان را جايگزينشان سازيم، ديگر جمله اسنادي نيست . مانند: من روي شاهنامه تحقيق كردم. انجام كاري است و جمله سه جزيي مفعولي ميباشد.
مثال ديگر: من او را آگاه ساختم .( نمودم، كردم و گرداندم .)
جمله چهار جزيي مفعولي – مسندي است و فعل ساختم ساده ميباشد. اما اگر بگوييم : من خانهاي را ساختم ( بنا كردن) جمله سه جزيي مفعولي است.
چون مصدر « كردن » از پركاربردترين مصدرهاي زبان فارسي است و اين فعل به صورتهاي مختلف به كار ميرود، راههاي تشخيص ساده از مركب بودنش جداگانه ذكر ميشود.
1- اگر بتوان هم گروههايش را جانشين آن سازيم، اين فعل ساده و جمله چهار جزيي مفعولي – مسندي ميباشد.
2- اگر به معناي « انجام كار» باشد، ديگر فعل اسنادي نيست وجملهي سه جزيي مفعولي ميسازد؛ همان طور كه مثالش قبلاً ذكر شد.
3- اگر اين فعل نه اسنادي باشد ونه به معناي « انجام كار » ، به شرط آن كه مفعول در جمله حاضر باشد « مركب » است.
مانند:
من داستانهاي شاهنامه را مطالعه كردم. ( مركب )
من روي بخشي از شاهنامه تحقيق كردم. (ساده )
افعال اسنادي ديگري چون « يافتن، پنداشتن، ديدن ، گفتن و ... » نيز گاه اسنادي وگاه غير اسنادي هستند. راه تشخيص اسنادي و غير اسنادي بودنشان به اين صورت است كه اگر بتوانيم جمله را تبديل به يك جملهي سه جزيي مسندي كنيم، اين افعال اسنادي و جملات چهار جزيي را ميسازند اما اگر نتوانيم فعل غير اسنادي ميباشد.
مثال : « من او را عاقل ديدم .» كه ميتوان گفت: « او عاقل است.» جمله چهار جزيي و اسنادي ميباشد.
اما اگر بگوييم:« من ستارگان را در آسمان ديدم.»
جمله ديگر اسنادي نيست زيرا نميتوان گفت : « ستارگان آسمان است.»
پس فعل جملهي مذكور غير اسنادي و سه جزيي مفعولي ميباشد.
نكتهي ديگر كه درباب اجزاي اصلي جمله با توجه به فعل به نظر ميآيد. اين است كه اولاً ملاك تشخيص اجزاي جمله « فعل » ميباشد. فقط دقّت و توّجه به فعل ميتواند بسياري از سؤالات ما را در باب جمله، اجزاي جمله و نقشهاي واژهها در جمله مشخص سازد؛ چرا كه ملاك ثابتي براي ساخت فعل و حضورش در جمله وجود ندارد. پس بايد موقعيت فعلي «فعل » را در جمله سنجيد. مثلاً افعال ناگذر، گذرا به مسند، گذرا به متمم، گذرا به مفعول، هر گاه با علامت سببيساز، متعدي گردند به ترتيب به يك جزء ديگر نياز پيدا خواهندكرد. مثلاً اگردو جزيياند سه جزيي و اگر سه جزيياند چهار جزيي ميشوند.
نكته ديگري كه در مورد فعل ، ضروري به نظر مي رسد. اين كه افعال دو وجهي را نبايد با فعلي كه در موقعيتهاي مختلف تغيير معنا مي دهد يكي گرفت؛ چرا كه افعال دو وجهي داراي يك معني در همهي كاربردهايشان هستند و هميشه يك واژهاند. اما افعال ديگري مانند:«گرفتن، بريدن و ... » با تغيير معناي خود، يك واژهي ديگر با معني ديگر ميشوند. ( وحيديان كاميار، 1381، 49)
با توجه به اين كه يكي از مباحث مهم كتاب هاي زبان فارسي دوره متوسطه بحث فعل مركب است و هنوز هم بسياري ازدستور نويسان، نتوانستهاند به خوبي از عهدهي حل آن برآيند، روشهاي مذكور تا اندازهاي ميتواند ساختمان بسياري از افعال زبان را مشخص نمايد: هر چند كه دربارهي فعل مركب نظريات بسيار متنوعي وجود دارد و بسياري از دستور نويسان و زبان شناسان ايراني و اروپايي در باب آن، سخنها گفتهاند، اما نظر واحد و متقني در باب فعل مركب در دست نيست. برخي كثرت فعل مركب را در زبان بنابر گسترش داشتهي زبان، بيشتر از افعال ساده ميدانند(خانلري – باطني) و برخي ديگر ميگويند تعداد افعال مركب زبان زياد نيست واكثر افعال زبان سادهاند.(وحيديان – فرشيدور)
نتيجهگيري:
با توجه به مطالب گفته شده بايد براي تشخيص ساختار فعل به نكات زير توجه نمود.
1- نوع فعل را بشناسيم.
2- هر فعل را با روش خاص خود ساختارش را مشخص نماييم.
3- همهي روشهاي تشخيص فعل براي همهي افعال زبان مناسب نيستند.
4- شناخت نوع فعل واجزاي جمله.
5- مهارت در انتخاب روش مناسب براي تعيين ساختار فعل مورد نظر در جمله.
منابع و مأخذ:
1- عزّتي پرور، احمد؛ راهنماي زبان فارسي، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران ، تهران ، 1381
2- وحيديان كاميار ،دستور زبان فارسي ، انتشارات سمت، تهران ، چاپ اول ، 1379.
3- كتابهاي زبان فارسي متوسطه
FarsiSara.blogfa.com
فعل مرکب
آموزش فعل مرکب:
اگر به فعل ساده یا پیش وندی یک یا چند تک واژ آزاد اضافه شود، فعل مرکب به دست می آید.
فعل مرکب دو ویژگی دارد که برای تشخیص ساختمان فعل توجه بدان لازم است:
1-گسترش پذیر نیست ۲- جزء همراه فعل نقش پذیر نیست.
یعنی اگر جزء همراه با پذیرفتن عناصری دیگر ، گسترش یابد یا نقش نحوی بپذیرد، فعل مرکب نخواهد بود ؛مثلاً«حرف زد» به این دلیل فعل مرکب نیست که می توان گفت «حرف جالبی زد»یا «حرفی زد»؛«حرف» در این مثال مفعول است و چون نقش پذیرفت،نمی توان آن را جزئی از فعل مرکب شمرد.
1- مقصود از «گسترش پذیری » آن است که بتوان پس وندهای (ها،تر،ی) را بین دو جزء فعل آورد؛ یعنی به جزء غیر صرفی فعل افزود.
پس هرگاه این پس وندها را در آن بافت به کار ببریم ،فعل مورد نظر مرکب نیست،بلکه ساده به شمار می آید ؛مثلاً:
- دوستم با معلمش مصاحبه کرد/ مصاحبه ای کرد (مصاحبه مفعول است و«کرد» فعل ساده به معنی انجام داد.)
- آن پهلوان برای حفظ حرمت، سوگند خورد/ سوگندها خورد (سوگند مفعول و خورد فعل ساده است به معنی به جا آورد،انجام داد.)
- به نام دوست سخن گفت/ سخن ها گفت . (سخن نقش مفعولی دارد و گفت فعل ساده است.)
- با حرف های خود کارها را خراب کرد/ خراب تر کرد .(خراب مسند است و کرد فعل ساده به معنی :نمود،ساخت و گرداند.)
- هرکس در این کار رنج می برد/ رنج ها می برد.(رنج مفعول است و می برد فعل ساده است.)
- خورشید بالا آمد/ بالاتر آمد. (آمد فعل ساده و بالاتر قید است.)
۲-نقش پذیری:
راه دیگر برای پی بردن ساختمان فعل مرکب،توجه به نقش پذیر نبودن جزءغیر صرفی آن است.
اکنون به نمونه های زیر توجه کنید:
- خورشید از مشرق پدید آمد. (نمی توان گفت:پدیدها،پدیدی و پدیدتر ؛ پس «پدید آمد»فعل مرکب است.)
- محبت خویش را از ما دریغ کرد.(چون«دریغ کرد»قابل گسترش نیست،فعل مرکب است.)
- فرهاد کار خود را آغاز نمود.(«آغاز نمود»چون در این جمله گسترش نمی پذیرد،فعل مرکب است.)
-فرمانده ی سپاه دشمنان خود را گول زد.(«گول زد»دراین جمله فعل مرکب است)
توجه(1):
نکته ی مهم این است که باید فعل مرکب رادر جمله ای که به کار رفته است ،در نظر گرفت و مورد بررسی قرار داد؛زیرا ممکن است کاربرد آن فعل در جمله ی دیگر متفاوت باشد ؛به نمونه های زیر توجه کنید :
- من در این کلاس، دوست ها دارم.(«دوست»گسترش پذیرفته و مفعول است و «دارم»فعل ساده است.)
-چنگیز در بخارا اعدام ها کرد.(«اعدام»گسترش پذیرفته مفعول است. «کرد»فعل ساده است به معنی انجام داد.)
بنا بر این باید هر فعل رادر جمله مورد نظر خود بررسی کنیم و با توجه به ساختار و کاربرد آن داوری نماییم واز قضاوت درباره ی فعل های بیرون از جمله بپرهیزیم.
توجه(2):
عبارت ها و ترکیب های کنایی،«فعل مرکب» به شمار می آیند ؛مانند:
- او هرگز دست از پا خطا نمی کند.(«دست از پا خطا کردن»کنایه از اشتباه کردن.)
- فرهاد از انجام تکلیف های خود سر باز زد.(«سر باز زدن»کنایه از :نپذیرفتن و خود داری کردن.)
- او نیز در پوستین خلق افتاد.(«در پوستین کسی افتادن»کنایه از عیب جویی و غیبت کردن است.)
- با این اعمال در پیشگاه الهی ،زردروی می شوی.(«زردروی شدن»کنایه از شرمندگی و خجالت است.)
پس عبارت های کنایه ای از دید عناصر سازه ای مورد نظر نیستند؛بلکه کل مجموعه ی واژگانی که یک مفهوم کنایه ای را پدید آورند،به عنوان یک پیکره سنجیده می شوند ، به همین سبب در ساخت های کنایی جداسازی یک واژه و بررسی نحوی آن بیرون از ساختمان کنایی کاری نادرست است.
روش پیشنهادی (1):
برای تشخیص فعل مرکب ،کتاب دو شیوه را به ما آموزش داد:«1- گسترش پذیری 2- نقش پذیری ».اکنون ما یک راه ساده و کاربردی را برای شناخت فعل مرکب به شما پیشنهاد می کنیم و آن روش «مفعول پذیری »است: یعنی هرگاه ترکیب های فعلی را در جمله هایی یا فتید و نمی دانید که ساده اند یا مرکب ،به کلمات پیش از آن بازگردید ؛اگر نقش مفعولی در آن جمله به کار رفته است ،ترکیب پایانی جمله حتماً فعل مرکب است ؛در غیر این صورت جزءغیر صرفی فعل ،خود،نقش مفعولی می پذیرد و فعل ساده به شمار می آید؛به نمونه ها توجه فرمایید:
مرکب:فریدون کتاب داستان را مطالعه کرد.(در این جمله «مطالعه کرد»قابل گسترش نیست و پیش ار آن مفعول وجود دارد ؛ پس مرکب است.)
فعل های دیگر:
-او،مردم را اغفال کرد . («اغفال کرد»در این جمله قابل گسترش نیست و پیش از آن هم مفعول به کار رفته است ؛پس مرکب است.)
- او درباره ی این موضوع تلاش کرد .(«کرد» به معنی انجام داد ، فعل ساده و تلاش مفعول ان است.)
- مردم همواره، کار می کنند.(«می کنند» به معنی انجام می دهندو «کار»مفعول آن است.)
- خبرنگار با ما مصاحبه کرد.
-مبصر اسم بجه ها را یاد داشت کرد.
- خیلی زود همه جا را وارسی کردند.
یاد آوری:
این روش پیشنهادی ما ،فقط در مورد جمله هایی غیر اسنادی است؛زیرا فعل جمله های اسنادی چهار جزئی (مفعول و مسند )که در آن ها «مفعول»به کار رفته است، با جزءغیر صرفی خود – که نقش
« مسندی» می گیرد- «مرکب»نیست؛بلکه فعل ساده به شمار می آید؛ مانند:-
او خود را فاضل می داند.
- خورشیدهمه جا را روشن ساخت.
-دود، فضای شهر را آلوده نمود.
- غرض،دوستی ها را تیره می سازد.
توجه:همه ی این جمله ها قابل بازگشت به سه جزئی اسنادی با فعل «است» می باشند.
روش پیشنهادی (2):
فعل هایی که با جزء صرفی «کرد» به کار می روند ، معمولاً به چند صورت ظاهر می شوند.از آن جا که این فعل پر کاربردترین جزءصرفی در زبان فارسی است ، شناخت گونه های آن هم دشوار . مهم است.
نکته :گاهی اسنادی است و معادل فعل های : نمود، گرداند،ساخت.
«کرد»گاهی فعل ساده ی غیر اسنادی است(در این صورت معمولاً به معنی «انجام داد»به کار می رود.)گاهی با جزء غیر صرفی خود ترکیب می شود و فعل مرکب می سازد.
- برف ، هوا را سرد کرد= نمود/ساخت/گرداند.
- آرش،دست هایش را بلند کرد.
- او با من مصا حبه کرد.
از میان گونه های کاربردی فعل«کرد»معمولاًنوع اسنادی با گونه ی مرکب با هم اشتباه می شوند و شناخت آن ها دشوارتر است . پیشنهاد ما برای باز شناسی این دو نوع این است که اگر جمله ی مورد نظر را بتوان به یک جمله ی سه جزئی با فعل«است»یا «هست» برگرداند،آن جمله اسنادی استو فعل آن ساده می باشد ؛در غیر این صورت یعنی اگر نتوان آن جمله ی اصلی را به یک جمله ی سه جزئی اسنادی با فعل «است»تبدیل کرد،پی می بریم که فعل آن جمله ی مرکب است؛مثال:
- رادیو، اخباررا اعلام کرد.(چون نمی توان گفت:«اخباراعلام است»؛پس فعل«اعلام کرد»مرکب است.)
-معلم دانش آموز راآکاه کرد(«دانش آموز آگاه است»؛پس فعل این جمله ساده است و آگاه مسند است.)
- رازی الکل راکشف کرد.(نمی توان گفت:«الکل کشف است»؛پس «کشف کرد» فعل مرکب است.)
برگرفته از کتاب زبان دستور(44 مقاله درباره ی دستور جدید)